251- وعده خداوند - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به سهيل گفتم . على رغم ميل تو، به خدا سوگند كه محمد صلى الله عليه و آله و سلم رسول و فرستاده خداست .

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: على ! همان طور كه او مى گويد بنويس براى تو نيز چنين روزى در پيش خواهد بود (رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اشاره به معاهده حضرت على (عليه السلام ) با معاويه است ) (بنابر نقلى على (عليه السلام ) عرض كرد): اى فرستاده خدا! دستهاى من قدرت ندارد كه لفظ نبوت و رسالت را از نام شما محو نمايم . حضرت فرمود: پس دست مرا بر آن بگذار تا خود آن را محو نمايم آنگاه من دست پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را روى جمله رسول الله گذاشتم و حضرت آن را محو كرد.

اما پس از گذشت چند سال تاريخ تكرار شد و آن روزى بود، كه قرار داد صلح را ميان خود و سپاه شام مى نوشتند، چنين نوشتند:

به نام خداوند بخشنده مهربان ، اين قراردادى است ميان على ابن ابيطالب امير مؤ منان و معاوية بن ابى سفيان ...

عمروعاص و معاويه به مخالفت برخاستند و گفتند:

اگر ما تو را اميرمؤ منان مى دانستيم با تو در ستيز نبوديم نام خود و پدرت كافى است ، جمله اميرالمؤ منين را حذف كن آن روز ياد سخن پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم افتادم و گفتار او را حق يافتم .(305)

251- وعده خداوند

روزى جمعى از مردم گرد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم حلقه زده بودند آن گاه حضرت فرمود: خداوند امت مرا در جهان طينت و سرشت ، به من نشان داد و نامهاى آنها را به من آموخت چنانكه به آدم (عليه السلام ) آموخت آنگاه رهبران و زمامداران از كنار من گذشتند من براى على (عليه السلام ) و شيعيانش از درگاه خدا طلب آمرزش ‍ كردم خداوند يك مطلب را درباره شيعيان على (عليه السلام ) به من وعده داد.

شخصى پرسيد: اى رسول خدا! آن مطلب چيست ؟.

پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: آن مطلب وعده داده شده چنين بود: آمرزش براى مؤ منان شيعه و عفو از گناهانشان و تبديل گناهان آنها به پاداش و نيكى ها. (306)

252- اتمام حجت عجيب

آن ، هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رحلت كرد و ابوبكر بر مسند خلافت غاصبانه نشست روزى على (عليه السلام ) ابوبكر را ديد و به او فرمود: اى ابوبكر قرآن مى فرمايد: و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون ؛ هرگز گمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شده اند، مردگانند، بلكه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند (307) و من گواهى مى دهم كه محمد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شهيد از دنيا رفت سوگند به خدا آن حضرت نزد تو مى آيد، وقتى كه نزد تو آمد يقين كن ؛ چرا كه شيطان نمى تواند خود را به صورت آن حضرت در آورد.

آنگاه امام على (عليه السلام ) دست ابوبكر را گرفت و شخص پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را به او نشان داد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به ابوبكر فرمود:

يا ابابكر آمن بعلى و باحد عشر من ولده ، انهم مثلى الا النبوة و تب الى الله مما فى يدك ، فانه لا حق لك فيه اى ابوبكر به (امامت ) على (عليه السلام ) و يازده فرزندش ايمان بياور، آنها (در مقام رهبرى و در وجوب اطاعت از آنها) مانند من هستند فقط مقام نبوت ندارند از آنچه در دست گرفته اى در پيشگاه خدا توبه كن زيرا تو در آن مقام حقى ندارى سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از رفت و ديده نشد.(308)

/ 367