50- وليمه ابوطالب در تولد على (ع ) - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

السلام ) سينه را صاف نمود و از اول سوره مؤ منين شروع به خواندن كرد تا آيه 11 آن سوره ؛ بعد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خطاب به على (عليه السلام ) فرمود:

قد افلحوابك ، انت والله اميرهم ، تميرهم من علمك فيمتارون ، و انت دليلهم و بك تهيدون ...؛ مومنان به وسيله تو رستگار شوند. بخدا قسم تو امير آنها هستى . از علوم خود به مؤ منان توشه مى دهى و آنان استفاده مى برند.

به خدا قسم تو راهنماى مؤ منان هستى ، و بوسيله تو هدايت مى شوند. بخدا قسم تو جانشين و وزير و داماد منى . تو ياور دين من و اداكننده قرضهاى من و همسرم دخترم و پدر دو نوه ام و خليفه من در امتم هستى .

خوشا به حال كسى كه تابع تو باشد و تو را دوست بدارد، و واى بر كسى كه عصيان تو را نمايد و با تو دشمنى كند.

به خدا قسم دوست نمى دارد تو را مگر سعادتمند و دشمن نمى دارد. تو را مگر شقاوتمند(64)

50- وليمه ابوطالب در تولد على (ع )

در روز سوم از ولادت على (عليه السلام ) حضرت ابوطالب (عليه السلام ) اعلام عمومى كرد و گفت : همه در وليمه پسرم على بياييد.

براى اين سفره سيصد شتر و هزار راءس گاو و گوسفند قربانى شد و وليمه عظيمى به پا شد آنگاه كه سفره ها چيده مى شود حضرت ابوطالب اعلام كرد كه : اى مردم ! هر كسى براى وليمه پسرم على مى آيد، هفت بار گرد كعبه طواف كند و وقتى وارد خانه من شد بر فرزندم على سلام كند، چرا كه خداوند اين فرزند را شرافت خاصى داده است مردم نيز طبق دستور آن حضرت طواف مى كردند و سپس به خانه او مى آمدند و بر تازه مولود سلام مى كردند و بر سر سفره ها مى نشستند و از وليمه مولود كعبه تبرك مى جستند(65).

51- پيوسته مظلوم بوده ام

على (عليه السلام ) مى فرمايد: من پيوسته مظلوم بوده ام (از كودكى ) تا به امروز چنين بوده است .

(فراموش نمى كنم ) هنگامى را كه برادرم عقيل به چشم درد مبتلا شد او به حكم ضرورت مى بايست دارو مصرف مى كرد.

اما بهانه مى آورد و تسليم نمى شد و مى گفت : اگر بناست من دارو مصرف كنم نخست بايد على از آن دارو استفاده كند و كسان من (براى خوشايند او) مرا مجبور مى كردند و آن دارو را در چشمان من كه هيچ دردى نداشت مى ريختند(66)... اما مظلوميتم بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم اين بود كه : هر كينه اى كه قريش از رسول خدا بر دل داشت (و جراءت اظهار و يا فرصت ابراز آن را نيافت ) پس از رحلت آن حضرت همه را بر من آشكار ساخت و تا توانست بر من ستم كرد...

قريش چه از جان من مى خواهد اگر خونى را از آنها ريخته ام به امر خدا و فرمان رسولش بوده است آيا پاداش كسى كه در طاعت خدا و رسول صلى الله عليه و آله و سلم امر بوده است بايد اين چنين داده شود؟!!

قريش دنيا را به نام ما خورد و بر گرده ما سوار شد!

شگفتا از اسمى بدان پايه و از حرمت و عظمت ، و مسمايى بدين حد از خوارى و خفت (67).

52- خانواده اى با ايمان

امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مشغول نماز بود و على (عليه السلام ) نيز به آن حضرت اقتداء كرده بود ابوطالب در حالى از كنار آنها مى گذشت كه پسرش جعفر نيز همراهش بود.

ابوطالب (عليه السلام ) به جعفر گفت : پسر جانم برو، و به عموزاده ات (پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ) اقتدا كن ، جعفر نيز به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اقتدا كرد.

ابوطالب شاد شد و در حالى كه برمى گشت اين شعر را مى گفت .

/ 367