كنيه ابوتراب محبوبترين كنيه براى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) بود. هر گاه وى را بدين كنيه مى خواندند خشنود و شادمان مى گشت . كنيه ابوتراب زمانى به على (عليه السلام ) عطا شد كه هنوز ازدواج نكرده بود. اما جريانى كه باعث شد امام على (عليه السلام ) عنوان ابوتراب را از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دريافت كند اينگونه است كه عمار ياسر نقل كرده است :من و على بن ابيطالب در جنگ عشيره (اين غزوه در ماه جمادى الاخر كه 16 ماه از هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گذشته بود رخ داد و اين جنگ قبل از جنگ بدر بود.) با هم بوديم هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در آنجا فرود آمد و موضع رفت گروهى از طايفه بنى مدلج را ديديم كه در چشمه و نخلستان خود مشغول كارند. على بن ابيطالب (عليه السلام ) به من گفت : اى ابواليقظان مى آيى نزد اين قوم برويم و ببينيم چگونه كار مى كنند؟ گفتم : اگر بخواهى مى رويم پس نزد آنان رفتيم و ساعتى كارهايشان را تماشا نموديم آنگاه خوابمان گرفت رفتيم در بين نخلهاى كوچك روى خاكهاى نرم آنجا خوابيديم . به خدا سوگند كسى ما را بيدار نكرد. جز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او با پاهايش ما را حركت مى داد (ما از خواب بيدار شديم ) در حالى كه خاك آلود بوديم در آن روز رسل خدا صلى الله عليه و آله و سلم چون على بن ابيطالب (عليه السلام ) را خاك آلود ديد به او گفت : مالك يا ابا تراب ؟ تو را چه شده ، اى ابوتراب ؟ (چرا تو چنين خاك آلوده شده اى ؟) سپس فرمود: آيا شما را آگاه نكنم از دو نفر كه بدبخت ترين مردم اند؟ گفتيم ، آرى اى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: يك مردك سرخ روى ، قوم ثمود كه ناقه صالح را پى كرد و ديگر آن كه به اينجاى توضربت مى زند (و دستش را بر پيشانى على (عليه السلام ) گذاشت ) آن گاه محاسن على (عليه السلام ) را گفت : و گفت :: تا اينكه اين از خون آن تر شود.(110) ...البته در كتاب مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 113 قضيه فوق بگونه اى ديگر نقل گرديده است .اين گونه مى گويند: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در نخلستانهاى مدينه دنبال على (عليه السلام ) مى گشت تا اينكه رسيد به باغى و ديد و على (عليه السلام ) مشغول كار است و گرد و غبار سر و روى