401- قضاوت خليفه ! - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كرده اين مرد بپاداش اين جوان مردى و فداكارى در راه يك انسان بى گناه از قصاص معاف خواهد بود و خونبهاى قاتل را نيز از بيت المال مسلمانان به ورثه اش پرداخت شود.(467)

401- قضاوت خليفه !

مردى كه متاءهل بود در زمان خلافت عمر با زنى بر خلاف شرع هم خواب شد و بعد دستگير شد او را نزد عمر آوردند عمر به منبر خلافت نشسته بود و گفت : اين مرد چون زن داشته پس زانى محصن است . پس ‍ بايد سنگسارش كرد. سپس مرد را گرفته جهت اجراى حكم خليفه به سمت صحرا مى بردند. على (عليه السلام ) از راه رسيد و پس از بررسى فرمود: از آنجايى كه زن اين مرد در مدينه حضور نداشته او را نمى توان محصن ناميد (زن دار ناميد)بنابراين حد شرعى او سنگسار نيست . بلكه مجازات او صرفا يك صد تازيانه شلاق مى باشد آن مرد در سايه ى علم و فكر على (عليه السلام ) از مرگ حتمى نجات يافت .(468)

402- شش زناكار

روزى شش نفر مرد زنا كردند، آنان را جهت صدور حكم شرعى و الهى بحضور عمر آورده بودند، تا دستور مجازات آنها را دريافت كنند عمر با عصبانيت گفت : هر شش نفر آنها را سنگسار كنيد. ولى على (عليه السلام ) فرمود: اى عمر، حكم بر خون و مال مردم نبايد اين قدر ساده باشد!! خوبست دستور دهى پيرامون زندگى اين شش مرد گناهكار بررسى به عمل آورند، عمر فرمايش على (عليه السلام ) را اطاعت كرد: معلوم شد كه نفر اول مردى مسيحى بود كه با زنى مسلمان هم بستر شده بود. على (عليه السلام ) فرمود گردنش را بزنيد زيرا اين مرد ذمى بود و در پناه حكومت اسلامى زندگى مى كرد و با اين تعدى قرار ذمه را درهم شكست . نفر دوم ، مردى زن دار بود و زنش هم در كنارش به سر مى برد لذا على (عليه السلام ) فرمود: بنا به فرمان قرآن سنگسارش كنند.

نفر سوم ، مردى عرب و مجرد بود و مجازاتش هم صد ضربه تازيانه بود كه حضرت حكم را فرمود.

نفر چهارم ، برده اى بود كه مرتكب زنا شده بود لذا مجازات بردگان نيمى از مجازات احرار است . حضرت فرمود: بيش از پنجاه ضربه شلاق كيفر ندارد.

نفر پنجم ، پسرى بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده بود على (عليه السلام ) دستور داد كه تعزيرش كنيد يعنى تنبيهش كنند تا ديگران از اين غلطها نكنند نفر ششم ، را حضرت دستور داد آزادش كنند چرا كه آن مرد ديوانه بود اينجا بود كه عمر به على (عليه السلام ) عرض كرد: لا ابقانى الله بعدك يا على ، پس از تو خدا زنده ام نگذارد زيرا اگر تو نباشى به لغزش هاى بزرگى دچار خواهم شد.(469)

403- يا على (ع ) چاره كار چيست ؟

زنى حامله زنا كرده بود به فتواى عمر كه خليفه ى وقت بود از مسجد او را بيرون بردند تا سنگسارش كنند.

على (عليه السلام ) وقتى قضيه را بررسى كرد فرمود: اى عمر درست است كه اين زن زنا كرده و حد شرعى او رجم است ولى آيا مى دانى آن طفل كه در رحم اين زن پنهان است گناهى نكرده شما اين زن را مى توانيد بكشيد ولى جنين معصومش به چه جرمى بايد رجم و سنگسار شود عمر با دست پاچگى گفت : يا اباالحسن چاره ى كار چيست ؟ حضرت فرمود: صبر كنيد تا دوران حمل و باردارى او به پايان رسد و بچه بدنيا بيايد و پرستارش مشخص شود آنوقت مادرش را به سزاى كردارش برسانيد. آنگاه عمر گفت : تا آن زن را تا پايان حمل از مجازات معاف بدارند دست بر قضا آن زن هنگام وضع حمل مرد وقتى عمر مطلع شد بى اختيار گفت : لولا على لهلك عمر!(470)

404- مير ميدان قضاوت على (ع )

روزى پيرمرد سالخورده با دوشيزه اى عروسى كرد. در شب زفاف در همان حال كه عروس را به آغوش داشت مرگش فرا رسيد به هنگام سحر جنازه اش را از حجله به گورستان بردند ولى پس از چندى آثار حاملگى در عروس يك شبه آشكار شد اين پير مرد از زنان ديگرش پسران و دختران بزرگ داشت فرزندان او يكباره جنجال براه

/ 367