731- احترام به ياران - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرد ديگر جاى آنها را گرفتند، تا براى نماز ظهر بپاخاست سپس وضوء تازه كرد و با اصحابش نماز ظهر را خواند و مشغول تعقيب بود، تا نماز عصر را با آنها خواند و موقع مراجعه مردم به آن حضرت رسيد دو مرد نزد حضرت نشستند وقتى برخاستند دو مرد ديگر جاى آنها را گرفتند و او ميان آنها قضاوت مى كرد، تا آفتاب غروب كرد و من گفتم : خدا را گواه مى گيرم كه اين آيه درباره او نازل شده .(866)

731- احترام به ياران

صعصعة بن صوحان يكى از ياران امام على (عليه السلام ) بود روزى او مريض شد، حضرت به عيادت او رفت و از او دلجويى كرد و براى آنكه او دچار غرور نشود به او هشدار داد كه :

اى صعصعة ! مبادا از اينكه من به ديدار تو آمده ام نسبت به برادران دينى خود فخر بفروشى ، به حال خود بنگر كه سخت بيمارى ، مبادا غفلت كنى و آرزوها تو را بفريبد(867) در يكى از شب ها نيز حارث همدانى خدمت امام رسيد و از حضرت درخواست كمك كرد امام على (عليه السلام ) چراغ را خاموش كرد تا چهره او را ننگرد آنگاه به او فرمود: چراغ را براى اين خاموش كردم كه چهره ات دچار شرم و شكستگى نشود(868)

732- ياد خدا در همه حال

روزى عبدالله بن يحيى به حضور امام على (عليه السلام ) وارد شد و با اجازه بر روى صندلى نشست ولى او از روى صندلى سقوط كرد و سرش ‍ شكافت و خون جارى شد، امام دستور داد آب آوردند و خونهاى اطراف زخم او را شستند سپس آب دهان مباركش را بر آن زد تا التيام يافت ، آن چنانكه گويا زخم و شكستگى وجود نداشته است سپس به عبدالله فرمود:

(سپاس خداوندى را كه گرفتارى ها را كفاره گناهان پيروان ما در دنيا قرار داد) عبدالله پرسيد: مجاز است گناهان ما فقط در دنياست ؟ امام فرمود: آرى ! مگر نشنيده اى كه (الدنيا سجن المؤ من و جنة الكافر) دنيا زندان مؤ من و بهشت كافر است .

خداوند پيروان ما را در دنيا از گناهان پاك مى كند كه فرمود: (ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم (869) يعنى : آنچه از مصيبت ها به شما مى رسد از كردار خود شماست ). ولى دشمنان ما را در دنيا پاداش ‍ مى دهد لذا وقتى وارد محشر مى شوند سنگينى گناه بر دوش آنان است وارد آتش مى شوند.

عبدالله مى گويد: پرسيدم يا اميرالمؤ منين (عليه السلام ) امروز گناه من چه بود كه مبتلا شدم ؟ حضرت فرمود: به هنگام نشستن بسم الله نگفتى آنگاه اين مصيبت كفاره گناه تو شد، مگر نى دانى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: هر كارى كه در آن بسم الله گفته نشود آن كار ناتمام خواهد ماند. عبدالله گفت : پدر و مادرم فداى شما، ديگر بسم الله را ترك نمى كنم (870).

733- نظر شيطان درباره ولايت على (ع )

سلمان فارسى مى گويد: روزى شيطان به چند نفر رسيد كه به على بن ابيطالب (عليه السلام ) جسارت مى كردند او در مقابل آن جماعت ايستاد، آنها گفتند تو كيستى اى مرد؟ شيطان گفت : من ابومره ام (871) گفتند: آيا سخن ما را شنيدى ؟ شيطان گفت : خوشى نبيند.

آيا به سرور و مولاى خود على بن ابيطالب (عليه السلام ) جسارت مى كنيد؟ آنها گفتند تو از كجا فهميدى كه على سرور و مولاى ماست ؟ شيطان گفت : از گفتار پيغمبرتان كه فرمود: (من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله ؛ هر كه من مولاى او هستم على نيز مولاى اوست ، خدايا! دوست بدار كسى را كه او را دوستش دارد و دشمن بدارد هر كه را كه على را دشمن مى دارد، خدايا! يارى كن هر كه او را يارى مى كند و يارى كن هر كه ياريش مى كند...) آنها گفتند: اى ابومره تو از شيعيان على (عليه السلام ) هستى ؟ شيطان گفت : نه ولى او را دوست دارم و هر كه با او دشمن باشد من در مال و فرزند او شريكم .

گفتند: اى ابومره : درباره على (عليه السلام ) چيزى برايمان بگو؟

/ 367