366- شهيدى بر نخل خرما - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قضاوت را كردند. امام (عليه السلام ) نزد عمر رفت و حكم او را لغو كرد و فرمود:

ابتدا قاتل بايد شكنجه هايى را كه توسط برادر مقتول بر او وارد شده قصاص كند. سپس او را بكشد، برادر مقتول چون جان خود را در خطر ديد از قصاص صرف نظر كرد. آنگاه عمر در پايان ماجرا دست به دعا برداشت و گفت : سپاس خداى را، يا اباالحسن ! شما خاندان رحمت ايد. آنگاه گفت : اگر على (عليه السلام ) نبود عمر هلاك مى شد.

366- شهيدى بر نخل خرما

رشيد از اصحاب و ياران خاص على بن ابيطالب (عليه السلام ) و صاحب اسرار آن حضرت است و از ايشان علم بلايا منايا را آموخته بود. روايت كرده اند كه روزى حضرت امير (عليه السلام ) با اصحاب خود به نخلستانى آمد و در زير درخت خرمايى نشست و از ميوه آن درخت تناول كرد. رشيد عرض كرد: چه نيكو رطبى بود.

حضرت فرمود: كه يا رشيد! تو را بر چوب اين درخت بر دار خواهند كشيد. از آن پس رشيد آن درخت را آبيارى مى كرد تا آنگاه كه درخت را قطع كردند و دانست كه مرگش نزديك است . چندى بعد ابن زياد او را احضار كرد و از او خواست كه از امام على (عليه السلام ) پيروى نكند. اما وى اعتنايى نكرد. ابن زياد از او پرسيد كه امام عاقبت تو را چگونه خبر داده است . رشيد گفت : كه امام فرمود: دستها و پاها و زبانم را خواهى بريد. ابن زياد به تصور باطل خود دانست دروغ امام را افشاء كند.

لذا دستور داد دستها و پاهاى او را ببرند و زبانش را سالم نگاه دارند. امام پس از مدتى متوجه شدند او از حال آينده مسلمانان سخن مى داند و نزديك است كه مردم را بر اين زياد بشوراند پس ابن زياد دستور داد زبان رشيد هجرى را نيز بريدند و او را شهيد كردند.

367- او را رو سفيد مى بينم !!

هنگامى كه خليفه دوم براى فتح بيت المقدس به مشورت با اصحابش ‍ نشست ، نظر آنان را نپسنديد و چون با حضرت على (عليه السلام ) مشورت كرد و راهنمايى آن حضرت را دريافت ، آن را پذيرفت . آنگاه رو به اصحابش كرد و گفت :

من جز به مشورت و سخن على (عليه السلام ) رفتار نمى كنم و او را در مشورت مى ستايم و او را رو سفيد مى بينم .(430) و زمانى كه ابوبكر قصد لشكر كشى به شام را گرفت به مشاوره با اصحاب خويش پرداخت ، لكن نظر آنان را نپسنديد و چون با على (عليه السلام ) مشورت كرد، پيشنهاد حضرت را پذيرفت و رو به مردم كرد و گفت : اين على (عليه السلام ) وارث علم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم است هر كه در راستى او شكند منافق است .(431) و خليفه دوم مى گفت : خداوند مرا رها نكند در شهرى كه ابوالحسن در آن نباشد و مرا رها نكند در شرايطى كه او بر آن نباشد.(432)

368- حق با على (ع ) است

مردى در نزد عمر، امام على (عليه السلام ) را به خود خواهى متهم كرد، خليفه دوم رو به آن مرد كرد و گفت :

كسى مانند على حق دارد كه تكبر ورزد به خدا سوگند اگر شمشير او نبود، اساس اسلام استوار نمى شد، علاوه بر آن او داناترين فرد اين امت است در قضاوت ، و با سابقه ترين و شريف ترين آنان است .(433) لذا خليفه دوم براى دريافت خراج از پيروان اديان ديگر نظر حضرت على (عليه السلام ) عمل مى كرد(434) و بارها عمر در نزد مردم مى گفت : زنان عاجزند تا كسى چون على (عليه السلام ) را به دنيا آورند.(435)

369- شهيد ولايت على بن ابى طالب (ع )

مالك بن نويره از صحابه رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و از ياران باوفاى امام على (عليه السلام ) است . او از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شنيده بود كه مقام جانشينى از آن على بن ابيطالب (عليه السلام ) است . پس از ارتحال پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم وارد مدينه شد تا جانشين راستين رسول

/ 367