603- توجيه گر؛ مكار و پاسخ امام على (ع ) - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

603- توجيه گر؛ مكار و پاسخ امام على (ع )

در جريان جنگ صفين كه بين سپاه امام على (عليه السلام ) و سپاه معاويه در گرفت و هجده ماه طول كشيد عمار ياسر صحابى بزرگ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جزء سپاه اميرمؤ منان على (عليه السلام ) بود. مسلمانان همه مى دانستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به عمار فرمود: تقتلك الفئة الباغية ؛ گروه ستمگر و متجاوز تو را مى كشند.

عمار در جنگ صفين به شهادت رسيد و براى آنان كه در شك و ترديد بودند ثابت شد كه معاويه و پيروانش جمعيت ستمگر و ياغى را تشكيل مى دهند زيرا آنها عمار ياسر را كشتند، معاويه به غلط اندازى و توجيه گرى پرداخت و اعلام كرد كه على (عليه السلام ) عمار ياسر را كشته است زيرا على (عليه السلام ) او را به ميدان جنگ فرستاده و سبب كشتن او شده است و با اين توجيه گرى گروهى را فريب داد و اغفال كرد وقتى كه على (عليه السلام ) از اين توطئه با خبر شد در پاسخ به اين غلط اندازى فرمود: اگر سخن معاويه درست باشد پس حضرت حمزه را رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كشته است زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را به ميدان فرستاد. عبدالله پسر عمر و عاص همين پاسخ على (عليه السلام ) را به معاويه گفت : معاويه به قدرى خشمگين گرديد كه به عمر و عاص گفت : فرزند احمق خود را از اين مجلس بيرون كن .(720)

604- نامه معاويه به على (ع )

معاوية بن ابوسفيان در عصر خلافت حضرت على (عليه السلام ) پس از بروز جنگ صفين براى آن حضرت نامه اى نوشت كه در ضمن آن نامه چهار مطلب زيرا را مطرح كرده بود:

1- اينكه سرزمين شام را به من واگذار كن تا رهبرى آن را خودم به عهده بگيرم .

2- ادامه جنگ (صفين ) موجب خونريزى زياد و موجب نابودى عرب خواهد شد، آن را متوقف كن .

3- ما هر دو طرف در مورد جنگ برابر هستيم و هر دو طرف مسلمانند و شخصيتهاى اسلامى در هر دو سو وجود دارند.

4- ما هر دو از فرزندان عبد مناف (جد سوم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ) هستيم و بر يكديگر برترى نداريم . بنابراين هنوز جاى آن هست كه از گذشته پشيمان شويم و آينده خود را اصلاح نماييم . امام على (عليه السلام ) در پاسخ به معاويه ، تك تك موارد سخن او را جواب داد و آن اين بود كه فرمود:

1- اينكه خواسته اى سرزمين شام را به تو واگذارم ، آگاه باش من چيزى را كه ديروز از تو منع كردم امروز به تو نخواهم بخشيد (حكومت الهى امروز و ديروز ندارد).

2- اينكه نوشته اى جنگ موجب نابودى عرب مى شود، بدان كه اگر آن كس كه در جنگ كشته شده طرفدار حق است جايگاهش بهشت مى باشد و اگر طرفدار باطل است در آتش خواهد بود.

3- اينكه ادعا كردى در جنگ و جنگاوران من و تو جايگاهى مساوى داريم ، چنين نيست زيرا تو در شك به درجه من در يقين نرسيده اى و اهل شام حريصتر از اهل عراق به آخرت نيستند.

4- اما اينكه گفته اى ما همه از فرزندان عبد مناف هستيم ، آرى چنين است ولى اميه جد تو مانند برادرش هاشم جد من نيست و حرب جد تو مانند عبدالمطلب جد من نيست و ابوسفيان پدر تو مانند ابوطالب پدر من نيست و هرگز مهاجران مانند اسيران (كفار در فتح مكه ) كه آزاد شده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هستند، و فرزندان صحيح النسب همانند منسوب به پدر نيستند و حق پرست همانند باطل پرست و مؤ من همانند مفسد نخواهد بود... وانگهى افتخار و برترى مقام نبوت در اختيار ماست كه با آن عزيزان را ذليل و ذليلان را ارجمند ساختيم ...(721)

605- على (ع ) و يتيمان

حبيب بن ابى ثابت مى گويد: روزى مقدارى عسل به بيت المال آوردند حضرت على (عليه السلام ) دستور داد يتيمان را حاضر كردند موقعى كه عسل را بين نيازمندان تقسيم مى فرمود: خود شخصا به دهان يتيمان عسل مى گذارد. بعضى گفتند: اى اميرمؤ منان اين عمل براى چيست ؟ حضرت فرمود: امام پدر يتيمان است . عسل به دهان يتيم مى گذارم و به جاى پدران از دست رفته آنها، عطوفت پدرى مى كنم .(722) (نقل شده پير مردان عصر على (عليه السلام ) وقتى اين گونه عواطف امام گونه ، را از آن حضرت مشاهده مى

/ 367