ابن عباس گفت : شبى از شب ها على (عليه السلام ) به من فرمود: وقتى نماز عشاءى خود را خواندى پيش من بيا تا به تو فايده اى دهم . ابن عباس مى گويد: خدمت على (عليه السلام ) رسيدم ، شبى مهتابى و بسيار روشن بود. على (عليه السلام ) از من سؤ ال كرد ابن عباس : تو تفسير الف الحمد را مى دانى ؟ عرض كردم : يا على (عليه السلام ) اين تو هستى كه مى دانى ، ابن عباس مى گويد: على (عليه السلام ) شروع كرد به تفسير الف ؛ و يك ساعت از آن را به تفسير الف پرداخت ، آنگاه مجدد از من سؤ ال فرمود: فما تفسير اللام من الحمد آيا تفسير لام الحمد را مى دانى ؟ جواب همان دادم و على (عليه السلام ) يك ساعت ديگر در تفسير حرف لام سخن گفت پس حا الحمد نيز به همين منوال و در ميم نيز همانطور و در دال نيز به همان شكل ، چون از تفسير اين حروف فارغ گشت فجر صبح صادق از مشرق سر بر آورد در اين جا بود كه على (عليه السلام ) فرمود:لو شئت لا و قرت بصيرا من تفسير سورة الفاتحه ؛ اگر مى خواستم هفتاد شتر از تفسير سوره حمد بار مى كردم .(1121)
947- تفسر الله اكبر اذان
حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) از پدران بزرگوارش از امام حسين (عليه السلام ) نقل كرد كه امام حسين (عليه السلام ) فرمود: روزى در محضر پدر بزرگوارم ميان مسجد نشسته بوديم كه مؤ ذنى بالاى بلندى رفت و شروع به گفتن اذان كرد. همين كه دو بار گفت : الله اكبر پدرم اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) چنان زار زار گريست ، كه بر اثر آن ما هم به گريه افتاديم و چون اذان را به پايان رسانيد پدرم فرمود: آيا مى دانيد مؤ ذن چه مى گويد: عرض كرديم : خدا و پيغمبرش (عليه السلام ) و جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم او داناترند. فرمود: اگر معناى آنچه را او مى گويد بفهميد قطعا لبان خود را كمتر به خنده خواهيد گشود و بيشتر گريان خواهيد بود....(1122)
948- ميزان عمل صحيح است
مردى نزد اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) آمد و به آن حضرت عرض كرد كه بلال حبشى را ديدم با شخصى گفتگو مى كند ليكن بلال ، الفاظ و گفتارش ملحون و لهجه دار است ولى آن شخص عباراتش صحيح و معرب و كامل مى باشد و به بلال مى خنديد.امام (عليه السلام ) فرمود: اى بنده خدا، اعراب و درستى كلام براى درستى و تهذيب اعمال است ، آن شخص اگر افعالش نادرست باشد، مسلم اعراب كلامش او را سودى ندهد ولى بلال را كه افعالش بدرستى آراسته است ، لحن عبارات و الفاظش به او زيانى نرساند.(1123)
949- اى مضطرب دار فنا باش آرام
حارث اعور مى گويد: به همراه حضرت على (عليه السلام ) حركت مى كردم تا در حيره در كنار فرات به دير نصارى برخورديم و از آن دير صداى ناقوس بلند بود. حضرت فرمود: اى حارث آيا مى دانى كه ناقوس چه مى گويد؟ عرض كردم خدا و رسولش صلى الله عليه و آله و سلم و ابن عم رسولش صلى الله عليه و آله و سلم