روزى يك نفر مهدور الدم يعنى كسى كه به خاطر جرمى حكمش قتل مى باشد به امام على (عليه السلام ) متوسل شد و عرض كرد يا على (عليه السلام ) چه كنم تا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مرا ببخشد؟ اميرمؤ منان (عليه السلام ) به او فرمود: به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم برو و آيه 91 سوره يوسف را تلاوت كن .تا الله لقد اثرك الله علينا و ان كنا لخاطئين به خدا سوگند خداوند تو را بر ما تقدم داشته و ما خطا كار بوديم (129) پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بى درنگ آيه بعد (آيه 92 سوره يوسف ) را قرائت فرمود(130) لا تثريب عليكم اليوم يغفر الله لكم و هو ارحم الراحمين و توضيحى بر شما نيست خداوند شما را مى بخشد و او مهربانترين مهربان است .(131) و قرائت اين آيه از طرف رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به منزله حكم عفو آن حضرت از آن شخص قرار گرفت .(132)
106- اعدام مفسدين
در جريان فتح مكه توسط پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، كه در سال 8 هجرى به وقوع پيوست پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم همه را، حتى ابوسفيان را با آن همه سوابق سوء مورد عفو قرار داد و فرمود: (اليوم يوم المرحمة لا الملحمة امروز روز عفو و گذشت است نه روز انتقام ) ولى عجيب اين بود كه عده اى كه تعداد آنها 6 نفر بود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، فرمود: هر كجا آنها را يافتيد بكشيد اگر چه به پرده كعبه آويزان شده باشند اين عده عبارت بودند از مقيس بن صبابه ، عبدالله بن سعد بن ابى سرح ، عبدالله بن خطل ، حويرث بن نفيل و دو نفر آوازه خوان كه با ساز و آواز خود از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بدگويى مى كردند. حضرت على (عليه السلام ) يكى از آن دو آوازه خوان بدگو و حويرث بن نفيل را كشت و جمعا 3 نفر از شش نفر آنها بدست على (عليه السلام ) كشته شدند. (133)
107- كوكب هدايت بعد از پيامبر (ص )
ابن مغازلى شافعى مذهب روايت كرده از ابن عباس كه وى مى گويد: شبى اصحاب پيامبر در خانه ايشان جمع بودند تا اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند امشب در نزديكى سحر كوكبى از آسمان فرود مى آيد پايين در خانه هر كه فرود آمد آن شخص ولى من است . همان شب همه اصحاب نخوابيدند از همه طماع تر عباس پدرم بود (چون عباس عموى رسول الله بود) ناگهان اصحاب ديدند كه كوكبى روشن از آسمان پايين آمد تا در خانه على (عليه السلام ) فرود آمد البته پس از اين واقعه اصحاب گفتند محمد صلى الله عليه و آله و سلم درباره ابن عمش على (عليه السلام ) در ضلالت است و مى خواهد پسر عم خود را ولى خود كند.
108- پيامبر (ص ) از بى وفايى مردم مى گويد
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على (عليه السلام ) فرمود: اى على ! اين جماعت امر (خلافت و امامت ) ترا نقض و غصب نموده و خلافت را بدون تو، خودشان به تنهايى گرفته و درباره تو نافرمانى مرا مى كنند!!! پس بر تو باد بردبارى ، تا خداوند امر خود را نازل كند. اى على آگاه باش به همين زودى ، آنها با تو بى وفايى خواهند كرد، پس آنها را مگذار كه به تو راه يافته و خوارت كنند و خونت را بريزند (يعنى صبر را پيشه خود كن ) چون امت پس از من به تو خيانت خواهند كرد اين خبر را جبرئيل از پروردگار به من داد. (134)