شورشيان سلاسل (890) قله ها را گرفته و راه ها را ناامن كرده بودند و به كاروانها يورش مى بردند پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم ابتداء ابابكر را با 700 نيرو به سوى دشمن اعزام كرد اما او موفق نشد و قبل از برخورد نظامى با كمين دشمن رو به رو شد و با دادن تعدادى كشته و مجروح از ميدان فرار كرد، بار ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عمر را به ميدان آنها فرستاد كه او نيز بازگشت ، عمر و عاص گفت :يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم جنگ با حيله و نيرنگ تواءم است مرا بفرست پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم او را اعزام كرد و او نيز مانند آن دو نفر شكست خورد و فرار كرد.رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: تنها على است كه از برابر دشمن فرار نمى كند.لذا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم على (عليه السلام ) را به ميدان با آنها فرستاد على (عليه السلام ) با شيوه و تاكتيكهاى نظامى حساب شده اى به جنگ با شورشيان سلاسل حركت كرد ابتداء حضرت از جاده اصلى كه زير نظر ديده بانان دشمن قرار داشت راه نپيمود و نيروهاى خود را از بيراهه حركت داد، سپس شبها راه مى رفت و روزها پنهان مى شد و كمين مى گرفت .عمر بن خطاب و خالدبن وليد، بارها و بارها به حضرت اعتراض كردند كه اين چه شيوه اى است ؟ آنها بارها گفتند: اين جوان ! ما را در ميان مار و عقرب و درندگان بيابان به كشتن مى دهد و در طول راه عمر و عاص و ابابكر نيز اعتراض كردند.اما امام به اعتراض آنان توجهى نكرد تا آنكه شب هنگام نزديك منطقه دشمن رسيد، آنگاه امام دستور دادند زنگوله ها را از گردن شتران باز كنند و دهان اسبان را نيز ببندند تا صداى زنگوله ها و شيهه اسبان دشمن را متوجه حضور لشكر اسلام نكند.آنگاه به نيروهاى خود فرمان داد كه با استفاده از تاريكى شب اطراف قلعه شورشيان را تصرف كنند و دشمن را در محاصره بگيرند.صبح هنگام بعد از نماز صبح پوزبند اسبها را باز كردند و صداى تكبير و شيهه اسبان دشمن را وحشت زده بيدار كرد آنها فهميدند كه سپاه اسلام تهاجم را آغاز كرد و تعداد كثيرى از شجاعان دشمن به دست على (عليه السلام ) كشته شدند و سپس تسليم شدند و تعداد بسيارى از آنها نيز مسلمان شدند و سپاه اسلام پيروزمندانه به مدينه بازگشت ، ام سلمه مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در منزل من خوابيده بود كه ناگهان بيدار شدم ، گفتم : يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم شما را چه مى شود؟ فرمود: جبرئيل نازل شد و خبر پيروزى على (عليه السلام ) را آورد و شروع عاديان نازل شد(891).
752- مردانگى در ميدان جنگ
لشكريان معاويه خود را زودتر از لشكر امام به سرزمين صفين رساندند و تواستند رودخانه فرات را در اختيار خود گيرند، معاويه لشكرى را به فرماندهى ابوالاعور اعزام كرد تا از فرات حفاظت كنند و مانع استفاده لشكريان على (عليه السلام ) از آب شوند.اما امام على (عليه السلام ) صعصعه بن صوحان را نزد معاويه فرستاد تا او مانع آب نشود، دو تن از ياران معاويه به نامهاى وليد بن عقبه (892). و عبدالله بن سعيد نظر دادند كه آب را بر روى لشكر على مى بنديم تا آنان از تشنگى بميرند.عمر و عاص گفت : اين كار اشتباه است على (عليه السلام ) كسى نيست كه تشنه بماند على (عليه السلام ) همان كسى بود كه گفت اگر چهل تن داشتم در روز نخست (روز سقيفه و بيعت مردم با ابوبكر) حق خود را مى گرفتم .امام معاويه نظر عمر و عاص را نپذيرفت سپاه امام به دشمن حمله كرد و آب را به تصرف آورد.