800- آتش غم بر سينه ياران على (ع ) - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و اهلبيت تو متوسل تو خواهند شد و شيعيان تو توسل اهلبيت تو مى شوند.

اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: اصبغ ! من دستهاى خود را بر هم زدم و گفتم يا رسول الله پس ما به سوى بهشت مى رويم . حضرت فرمود: به خداى كعبه سوگند بله به بهشت مى رويم .

اصبغ گفت : اين آخرين حديثى بود كه از مولاى خود على (عليه السلام ) شنيدم آنگاه او به شهادت رسيد.(963)

800- آتش غم بر سينه ياران على (ع )

محمد بن حنفيه مى گويد: چون شب بيستم ماه مبارك رمضان شد اثر زهر شمشير ابن ملجم - لعنه الله عليه - به قدمهاى مبارك پدرم رسيد لذا در آن شب پدرم نماز خود را نشسته خواند و به ما وصيتها كرد تا اينكه صبح شد پس به مردم اجازه داد تا به خدمتش برسند مردم آمدند و سلام كردند آنگاه حضرت جواب آنها را داد.

سپس پدرم فرمود: ايها الناس سلونى قبل ان تفقدونى ؛ اى مردم بپرسيد قبل از اينكه مرا از دست بدهيد و من در ميان شما نباشم . ولى سؤ الات خود را كوتاه و سبك كنيد كه حال امام شما خوب نيست .

مردم با شنيدن اين جمله امام به سختى ناليدند.

آنگاه حجربن عدى برخاست و شعرى چند در مصيبت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) انشاء كرد چون ساكت شد.

امام به او فرمود: اى حجر! چگونه خواهد بود حال تو، كه از تو بخواهند و به تو دستور دهند كه از من بيزارى جويى .

حجر عرض كرد: به خدا قسم اگر مرا با شمشير پاره پاره كنند و به آتش ‍ عذاب نمايند من از تو بيزارى نمى جويم . حضرت فرمود: تو به خير باشى و مؤ فق ، خداوند تو را جزاى خير دهد از آل پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم .

آنگاه پدرم : مقدارى شير طلبيد و اندكى از آن ميل كرد. سپس فرمود: اين آخر رزق و روزى من از دنياست .

حاضرين به شدت اشك ريختند و مردم جملگى به خروش آمدند و هاى هاى گريستند...(964).

801- دهانش پر از آتش باد

مردى پس از واقعه هولناك ضربت خوردن مولاى مظلومان على (عليه السلام )، به ابن ملجم - لعنه الله عليه - گفت :

اى دشمن خدا خوشدل مباش كه على (عليه السلام ) بزودى حالش ‍ خوب خواهد شد.

آن ملعون در پاسخ گفت : پس ام كلثون بر چه كس اين گونه ناله مى كند و مى گريد، بر من مى گريد يا بر پدرش على سوگوارى مى كند. به خدا سوگند! اين شمشير را هزار درهم خريدم و با هزار درهم آنرا به زهر سيرابش ساختم .

و چنين ضربتى بر على زده ام كه اگر آن ضربه را بين مردم مشرق و مغرب تقسيم كنند همگى آنها بميرند.(965)

802- سفارشهاى آخر

على (عليه السلام ) در آخرين لحظات عمر شريف خود به فرزندان خود فرمود: زود باشد كه فتنه ها از هر طرف رو به شما آورد و منافقان اين امت كينه هاى ديرينه خود را از شما طلب نمايند و انتقال بگيرند پس بر شما باد صبر، كه عاقبت صبر نيكو است . سپس رو به جانب حسين (عليه السلام ) نمود و فرمود: كه بعد از من به خصوص فتنه هاى شما بسيار خواهد بود، پس صبر كنيد تا خدا حكم كند. سپس فرمود: اى ابا عبدالله ! ترا اين امت شهيد مى كنند پس بر تو باد صبر و تقوا در بلا.

آنگاه امام لختى بيهوش شد، چون به هوش آمد فرمود: اينك رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و عمويم حمزه و برادرم جعفر نزديك من آمدند و گفتند: زود بيا كه ما مشتاق و منتظر توايم پس ديده هاى مبارك خود را گردانيد و به اهلبيت خود نظرى كرد و فرمود: همه شما را به خدا مى سپارم ... آنگاه فرمود: بر شما سلام اى فرشتگان خدا...

آنگاه جبين مباركش در عرق نشست و چشمهاى مبارك را بر هم گذاشت و دست و پاى خود را به جانب قبله كشيد و گفت : اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله و با قدم شهادت به سوى جنت

/ 367