768- مظهر عدل الهى - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كردى ؟ امام در پاسخ فرمود: درست مى گويى و تو مردى امين و با ايمانى هستى ، اما بازرسان من اطلاع داده اند كه چون طرفين دعوى به محكمه پيش تو مى آيند تو بلندتر از ايشان سخن مى گويى و درشتى در گفتار دارى (920)

768- مظهر عدل الهى

شيخ طوسى نقل مى كند كه : مردى به عنوان مهمان بر امام على (عليه السلام ) وارد شد چند روزى از طرف امام (عليه السلام ) پذيرايى شد. اما او نگفت كه با شخصى دعوا كرده و در فلان روز بايد محاكمه شوند. وقتى امام از اين ماجرا آگاه شد، چون بايد قضاوت مى كرد و عدالت را نسبت به طرفين دعوا رعايت مى نمود به مهمان خود فرمود: اخصم انت ؟ آيا براى محاكمه و خصومت آمدى ؟ او پاسخ داد آرى ، امام فرمود: تحول عنا، ان رسول الله (ص ) نهى ان يضاف خصم الا و معه خصمه ، اكنون از مهمانى ما خارج شو، زيرا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم از پذيرايى كردن از طرفين دعوى نهى فرموده است (921)

769- دعواى عبد و مولا

روزى برده اى بر ارباب و مولاى خود شوريد و او را گرفت و مدعى شد كه او ارباب است و آنكه اسير شده ، همانا برده اوست . هر چه اطرافيان سعى كردند با نصيحت و سوگند، حتى تهديد غلام را از اين رفتارش باز دارند نتوانستند، او همچنان در ادعاى خود محكم و راسخ بود و هر دو آنها ادعا داشتند كه مولا هستند و برده نمى باشند.

اين ماجرا را براى حل اختلاف به على (عليه السلام ) رساندند على (عليه السلام ) با استفاده از علم روانشناسى اين مشكل را حل كرد.

حضرت به هر دو آنها را فرمود: تا رو به ديوار بايستند و سر به ديوار بگذارند و در آن حالت آنها را نگه داشت ، آنگاه به قنبر فرمود: (با يك صحنه سازى ) شمشير خود را از غلاف بركش . قنبر گفت : آماده ام يا على !

آنگاه حضرت فرمود: گردن غلام را بزن .

در اين هنگام آن كس كه غلام بود بى اختيار خود را از ترس كنار كشيد و دعوا مولاى و عبد خاتمه يافت .(922)

770- عفو و بخشش بخاطر قرآن

روزى از روزهاى حكومت امام على (عليه السلام ) شخصى خدمت امام آمد و اعتراف به دزدى كرد، امام به او فرمود: حد دزد قطع دست است . آيا باز هم اعتراف مى كنى ؟ او بار ديگر به جرم خود اعتراف كرد. امام پرسيد: آيا چيزى از آيا قرآن را در حفظ دارى تا قرائت كنى ؟ گفت : آرى ، سوره بقره را حفظ و مدام آن قرائت مى كنم .

امام فرمود: برو دست تو را به بركت سوره بقره بخشيدم . اشعث بن قيس ‍ كه مردى منافق و از پليدان روزگار امام على (عليه السلام ) است به آن حضرت اعتراض كرد و گفت : آيا حدود الهى را تعطيل مى كنى ؟ امام فرمود: تو چه مى دانى حكم اين مساءله را؟ هر گاه براى جرمى شاهد و دليل اقامه شد، امام بايد حد الهى را اجرا كند، اما اگر مجرمى خود اعتراف كرد اين كار او با امام است ؛ مى تواند عفو كند و مى تواند حد الهى را جارى سازد.(923)

771- حفظ روحيه لشگر

در جنگ صفين از لشكر معاويه دلاور جسورى به نام ابن صباح حميرى به ميدان آمد، يكى از دلاوران سپاه امام نيز به جنگ او رفت و كشته شد. نفر دوم و سوم نيز بدست او كشته شدند، در اين هنگام جنگاور شامى زياد مغرور شد و با حركات خود روحيه سربازان امام را تضعيف مى كرد. سربازان امام نيز با ديدن اين صحنه ها تزلزل در روحيه شان به وجود آمده بود.

امام على (عليه السلام ) براى پيشگيرى از تضعيف رويه سربازانش لباس ‍ يكى از سربازان خود را به تن كرد

/ 367