941- صدرنشينى مجلس - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

941- صدرنشينى مجلس

امام كاظم (عليه السلام ) فرمود: بارها اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى فرمود: بالى مجلس ننشيند مگر كسى كه داراى اين خصائل باشد:

يجيب اذا سئل و ينطق اذا عجز القوام عن الكلام و يشير بالراى الذى فيه صلاح اهله فمن لم يكن فيه شيئى منهن فجلس فهو احمق آنگاه كه سؤ ال شود پاسخگو باشد؛ آنگاه كه ديگران از سخن گفتن عاجز شوند سخنگو باشد؛ آنگاه كه به انديشه هاى خير خواهانه نياز گردد راه پويان را ره گو باشد.

پس هر گاه اين سه خصلت در او نباشد و در صدر مجلس بنشيند احمق است و در كلامى ديگر مى فرمايد: انسان عاقل بايد داراى سه نشانه باشد:

و لابد للعاقل من ثلاث ؛ ان ينظر فى شانه و يحفظ لسانه و يعرف زمانه و اينكه شاءن و موقعيت خود را درك كند و زبانش را از لغزشهاى گفتارى حفظ نمايد و زمانش را بشناسد.(1113)

942- منع از چاپلوسى

در يكى از روزها شخصى به خدمت على (عليه السلام ) رسيد و زبان به ستايش و ستودن و مدح و ثناى آن حضرت گشود اين مرد با اينكه خود نسبت به على (عليه السلام ) بى اعتقاد بود در ستايش بيش از حد افراط كرد. لذا على (عليه السلام ) در برابر آن همه افزون گوييها كه رنگ چاپلوسى داشت به او فرمود: انا دون ما تقول ما فى نفسك من از آنچه كه تو به زبان مى گويى پايين ترم ولى از آنچه كه در انديشه ات دارى بالاترم . (1114)

943- گفتگو با دنياى فانى

امام المتقين على (عليه السلام ) درباره دنيا بيانى مختصر، اما با دنيايى از مفاهيم دارند كه در اينجا به آن اشاره مى نماييم .

اى دنيا از من دور شو كه مهار تو را به گردنت انداختم و خود را از چنگت بيرون كشيدم و از دام هايت گريختم ... به خدا سوگند اگر تو انسانى بودى كه ديده مى شدى ، همانا حدود خدا را بر تو جارى مى ساختم و تو را به سزاى بندگانى كه آنان را با آرزوهاى واهى فريفتى و در پرتگاهها افكندى مى رساندم .(1115) من دنيا را بدور افكندم و چهره اش را به خاك ماليدم . (1116) (پس ) على را با نعمتى كه از دست رفتنى است و از لذتى كه فانى شدنى است چه كار؟(1117)

944- مرد مردان عالم

رحمت و بخشش حضرت على (عليه السلام ) در زمان خود آن حضرت ، زبان زد عام و خاص بوده است در يكى از كارزارها جنگجويى از مشركين ملقب به قوچ لشكر با حضرت درگير شد و به جنگ امام آمد امام او را بزير انداخت و تيغ از نيام بركشيد تا سر او را از تن جدا كند اما آن مرد با التماس ، عرض كرد: اى على (عليه السلام ) آيا آيا مرا، كه كودكانى خردسال دارم مى كشى ؟ حضرت برخاست و فرمود: تو را به خاطر كودكانت بخشيدم ، يا در پيكارى ديگر بر سواركارى تيغ از نيام كشيد اما پيش از آنكه بر فرق او ضربه را وارد سازد حريف حضرت بانگ سرداد كه اى على (عليه السلام ) شمشيرت را به من ببخش ، امام شمشيرش را به وى داد و خود بدون سلاح در برابر دشمن ايستاد و چه بسيار است مانند اين داستان مثل ماجراى عمروبن عاص و بسربن ارطاة كه براى حفظ جان خود پرده از عورت خود بركشيدند و مهلكه جنگ با آن حضرت گريختند.(1118)

945- صبر چيست ؟

امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) به مسجد در آمد، ناگاه مردى را غمناك و ناراحت و سر به گريبان ديد از او سؤ ال كرد در چه حالى ؟ چه خبر است ؟ تو را چه مى شود؟ آن شخص ‍ عرض كرد: يا على (عليه السلام ) پدر و مادر و برادرم مرده اند. مى ترسم از اين غصه زهره ترك شوم !

حضرت فرمود: بر تو باد تقوا و صبر تا فرداى قيامت با اين دو سرمايه به محضر حق شرفياب شوى صبر رد امور

/ 367