او لشكر فراوانى به جنگ حضرت سيدالشهداء (عليه السلام ) مى فرستاد (همان افرادى كه از حضرت على (عليه السلام ) خبر ضلالت خالد و علمدارى حبيب بن عمار را شنيده بودند در مسجد كوفه حاضر بودند) كه به ناگه صداى هلهله و هياهوى لشكريان برخاست (چون در آن زمان محل اجتماعات مساجد بود لذا لشكريان براى نمايش قدرت به مسجد مى آمدند) ديدند خالد بن عويطه سردار لشكر گمراهى است كه قصد كربلا و جنگ با امام حسين (عليه السلام ) را دارد و از همان باب الفيل وارد مسجد شد در حاليكه حبيب بن عمار علمدار او بود، موقع ورود به مسجد پرده پرچم به در مسجد گرفت و پاره شد.(652)
فردا كه هر كسى به شفيعى زنند دست
مائيم و دست و دامن معصوم مرتضى (653)
مائيم و دست و دامن معصوم مرتضى (653)
مائيم و دست و دامن معصوم مرتضى (653)