553- على (ع ) در شهر بصره - 1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

1001 داستان از زندگانی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

او لشكر فراوانى به جنگ حضرت سيدالشهداء (عليه السلام ) مى فرستاد (همان افرادى كه از حضرت على (عليه السلام ) خبر ضلالت خالد و علمدارى حبيب بن عمار را شنيده بودند در مسجد كوفه حاضر بودند) كه به ناگه صداى هلهله و هياهوى لشكريان برخاست (چون در آن زمان محل اجتماعات مساجد بود لذا لشكريان براى نمايش قدرت به مسجد مى آمدند) ديدند خالد بن عويطه سردار لشكر گمراهى است كه قصد كربلا و جنگ با امام حسين (عليه السلام ) را دارد و از همان باب الفيل وارد مسجد شد در حاليكه حبيب بن عمار علمدار او بود، موقع ورود به مسجد پرده پرچم به در مسجد گرفت و پاره شد.(652)




  • فردا كه هر كسى به شفيعى زنند دست
    مائيم و دست و دامن معصوم مرتضى (653)



  • مائيم و دست و دامن معصوم مرتضى (653)
    مائيم و دست و دامن معصوم مرتضى (653)



553- على (ع ) در شهر بصره

حضرت على (عليه السلام ) خطبه اى در بصره ايراد فرمود و پس از حمد و ستايش بر خداى عز و جل و صلوات بر پيامبر (عليه السلام ) و آلش ‍ فرمود: مدت هر چه دراز باشد باز كوتاه است . گذشته ؛ عبرت زندگان است و مرده ؛ پند براى شخص زنده است ديروزى كه گذشته است برگشت ندارد و فردا هم مورد اعتماد كسى نيست ... سپس فرمود: اى پيروان من شكيبا باشيد...

ما صبر بر طاعت خدا را آسانتر از صبر بر عذاب خداوند مى يابيم ، بدانيد كه شما عمرى محدود آرزويى بلند و نفسى چند داريد سرانجام عمر تمام شود و دفتر آرزو بر هم نهاده شود و نفسها به پايان مى رسد.

آنگاه اشك از ديدگان مبارك آن حضرت جارى شد و اين آيه (11 سوره انفطار) را تلاوت نمود. براستى نگهبانانى بر شما گمارده شده ، نويسندگانى گرامى ، مى دانند كه چه مى كنيد.(654)

554- اسم اعظم خداوند

حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد: در شب قبل از جنگ بدر حضرت خضر را در خواب ديدم از او خواستم به من چيزى ياد دهد كه به كمك آن بر دشمنان پيروز شوم . خضر گفت : يا هو يا من لا هو الا هو پس هنگامى كه صبح شد جريان خوابم را خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم عرض كردم ، حضرت فرمود:

اى على اسم اعظم به تو تعليم شده است و اين جمله در جنگ بدر، ورود زبان من بود... و در جنگ صفين نيز عمار ياسر به حضرت امير (عليه السلام ) عرض كرد: يا على (عليه السلام ) اين جملاتى كه به طور كنايه زير زبان مى گويد چيست ؟ پس حضرت فرمود: اسم اعظم خداوند و ستون توحيد است ، سپس ‍ خواند آيه شهدالله انه لا اله الا هو... و آخر سوره الحشر سپس ‍ آن حضرت از مركب خود پايين آمد و چهار ركعت نماز خواند قبل از زوال ظهر.(655)

555- ورود على به كوفه (ع )

چون على (عليه السلام ) بر اصحاب جمل پيروز شد در روز دوشنبه دوازدهم ماه رجب سال 36 از بصره وارد كوفه

/ 367