نور يقظه، يا جذب حق - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


نور يقظه، يا جذب حق

در حقيقت، «يقظه» و «انتباه» و به تعبيرى، آن بيدارى و بخود آمدن كه همه چيز را به هم مى‏زند و بنيان اوهام و خيالات و فريبها را درهم مى‏ريزد و به دنبال آن سالك به راه مى‏افتد، نور خاصى است از حضرت حق و به يك نظر، جذبى است از او كه متوجه قلوب مستعده مى‏گردد. در بيان ديگر مى‏شود گفت: «يقظه» و «انتباه» به معنى كلمه، و بدين معنى كه سالك را بيدار كند و به حركت آورد،مانند هر فعل و هر اثر خوب، در اصل از حضرت حق مى‏باشد.

در دعاى صباح از زبان حضرت سيدالاولياء اميرالمؤمنين سلام الله عليه چنين مى‏خوانيم كه: «الهى ان لم تبتدئنى الرحمة منك بحسن التوفيق فمن السالك بى اليك فى واضح الطريق» يعنى «پروردگارا، اگر در ابتدا از تو رحمت و عنايتى كه توفيق خوب از جانب تو را در بر دارد به سراغ من نيايد، و اگر قبلا عطف و نظرى از تو نباشد، كيست كه مرا در طريق واضح و روشن بسوى تو بياورد؟!».

در تصور ابتدائى و سطحى چنين به نظر مى‏آيد كه «يقظه» و «انتباه» از خود انسان است، و ليكن حقيقت امر غير از اين بوده و اصولا اين پندار با توحيد نيز سازگار نيست و از شعب شرك خفى است.

در آيه 79 سوره نساء مى‏فرمايد: «ما اصابك من حسنة فمن الله» يعنى «هر چه از خوبيها به تو مى‏رسد، از جانب خداى متعال است».

آنجا كه پرده‏هاى غفلت و جهل از ميان بر مى‏خيزد و انسان بخود مى‏آيد، در حقيقت نورى از حق در وجود انسان مى‏تابد و جذبى از او انسان را مى‏گيرد. اصل مسئله از آن سو مى‏باشد و در اين سو به صورت «يقظه» و «انتباه» در وجود انسان متجلى مى‏گردد. ياد او از انسان است كه انسان را به ياد او مى‏اندازد و به بيانى، اول او از انسان ياد مى‏كند و سپس انسان به ياد او مى‏افتد.

در دعاى عرفه مى‏خوانيم كه: «أنت الذاكر قبل الذاكرين و أنت البادى بالاحسان قبل توجه العابدين» يعنى «پروردگارا، تويى ياد كننده قبل از اينكه ياد كنندگان به ياد تو افتند، و تويى كه ابتداء به احسان و انعام مى‏كنى قبل از اينكه عبادت كنندگان بسوى تو متوجه گردند».

نه تنها در «يقظه» و «انتباه» اين چنين مى‏باشد بلكه، علاوه بر يقظه و انتباه در اول امر، در همه مراحل بعدى سلوك و در همه حالات و منازل و مقامات نيز حقيقت جز اين نيست. هر ذكر و هر توجه و هر عبادت و هر حركتى از هر كسى در هر حالى، در اصل،مسبوق به ياد از جانب حق و بر اثر عطف و نظر اوست. گويى هر ذكر و هر توجه و هر عبادتى از ما، نوعى جواب دادن از جانب ما مى‏باشد.

به قسمتى از اشعار مولوى در اين زمينه نيز دقت مى‏كنيم:




  • آن يكى الله مى‏گفتى شبى
    گفت شيطانش خمش اى سخت روى
    اين همه الله گفتى از عتو
    مى‏نيايد يك جواب از پيش تخت
    او شكسته دل شد و بنهاد سر
    گفت هين از ذكر چون و امانده‏اى
    گفت لبيكم نمى‏آيد جواب‏
    گفت خضرش كه خدا گفت اين بمن



  • تا كه شيرين گردد از ذكرش لبى
    چند گويى آخر اى بسيار گوى
    خود يكى الله را لبيك كو
    چند الله ميزنى با روى سخت
    ديد در خواب او خضر را در خضر
    چون پشيمانى از آن كش خوانده‏اى
    ز آن همى ترسم كه باشم رد باب
    گفت خضرش كه خدا گفت اين بمن



/ 490