غفلت ارباب غفلت، موجب نسيان وعيد است - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • بر در ياران تهى دست آمدن
    حق تعالى خلق را گويد به حشر
    جئتموناو فرادى بينوا
    هين چه آوريد دست آويز را
    يا اميد بازگشنتان نبود
    وعده امروز باطلتان نمود



  • هست بى گندم سوى طاحون شدن
    ارمغان كو از براى روز نشر
    هم بدان سان كه خلقناكم كذا
    ارمغان روز رستاخيز را
    وعده امروز باطلتان نمود
    وعده امروز باطلتان نمود



(دفتر اول مثنوى)

و خلاصه اينكه، گاهى مى‏ترسد، گاهى شرم مى‏كند، و گاهى هم اميد به عنايت و عطف خاص مقام ربوبى پيدا مى‏كند و سخن او اين است كه: «الهى و ربى من لى غيرك اسئله كشف ضرى و النظر فى امرى». حال غالب بر او همان خوف و خشيت است و طبعاً همين خوف و خشيت در اول سلوك او را به آنچه بايد بكند، وادار نموده و به جبران گذشته و به بصيرت درآينده هدايت مى‏كند.


غفلت ارباب غفلت، موجب نسيان وعيد است

جهل و غفلت، و محبوس بودن در وادى خيال و اوهام، در عين ايمان به جزاء، موجب نسيان وعيدالهى است.

مطالعه و دقت در حالات و خصوصيات رفتار غافلان از صاحبان عقيده و ايمان، بخوبى اين حقيقت را روشن مى‏كند كه آنان از آنچه خود به آن عقيده دارند، در غفلت بوده و آنرا فراموش كرده‏اند.

چگونه مى‏شود گفت كسى معتقد به اين باشد كه «يو تجد كل نفس ما عملت من خير محضراً و ما عملت من سوء»و به اين حقيقت قرآنى ايمان داشته و بداند كه هر كسى در روز جزا هر ذره‏اى از عمل نيك و بد خويش را خواهد ديد و ريزه كاريهاى همه حركات ظاهرى و باطنى خود را با صور اخر وى آنها خواهد يافت، و با اينهمه اكثر لحظات عمر خود را با شرور اعمال از قبيل، عصيان، طغيان، شرك، ظلم، هتك حرمات الهى، و هوسها و غفلتها بگذراند و واجد رذايل اوصاف و اخلاق و نيات باشد و به اين رويه ادامه بدهد و بخود نيايد؟!!

بنحوى كه گويى چنين عقيده و ايمانى وجود ندارد، و يا آنچه خداى متعال خبر داده، از ميان برداشته شده است!! اين، چه عقيده‏اى است؟!! و آيا مى‏شود اين راه و روش را حاكى از تصديق وعيد و تصديق جزاء دانست؟!. پيداست كه اين راه و روش به جاى خود خبر از تكذيب وعيدالهى مى‏دهد، يعنى نوعى تكذيب است كه تكذيب عملى مى‏ناميم.

در اينجا در قسمتى از بيان حضرت سيدالاولياء اميرالمؤمنين صلوت الله و سلامه عليه دقت مى‏كنيم.

مى‏فرمايد: «قد تكفل لكم بالرزق، و أمرتم بالعمل، فلا يكونن المضمون لكم طلبه أولى بكم من المفروض عليكم عمله، مع انه، و الله، لقد اعترض الشك و دخل اليقين حتى كأن الذى ضمن لكم قد فرض عليكم، و كان الذى فرض عليكم قد وضع عنكم، فبادروا العمل، و خافوا بغتة الاجل» (خطبه 113 شرح نهج البلاغه فيض الاسلام) يعنى «روزى شما از جانب خداى متعال تضمين گرديده و به شما دستور عمل و عبوديت داده شده است پس نزد شما طلب روزى تضمين شده نبايد مقدم‏تر از آنچه عمل آن بر شما دستور داده شد است باشد. وليكن قسم به خدا كه شكى عارض گشته و يقين شما خلل برداشته است، حتى مثل اينكه آنچه براى شما تضمين گرديده، به شما دستور داده شده، و مثل اينكه آنچه دستور داده شده، از شما برداشته شده است!! پس وقت نگذشته، مبادرت به عمل و عبوديت كنيد و بترسيد از اينكه ناگهان اجل شما فرا رسد».

آيا من و شما و هر غافل ديگرى خوب به اين معنى فكر كرده و در آن تعمق نموده و جدا قبول نموده‏ايم كه همه حركات ما، حتى همه جزئيات نيات، خطورات قلبى، تمايلات درونى، خوشيها و ناخوشيهاى قلبى از جهت اغيار، محبتها، عداوتها، خصلتها، خلقها، و صفات ما، لحظه به لحظه با همه ريزه كاريهايى كه دارند، در عالم ما حفظ مى‏شوند و مخصوص به ما مى‏باشد و به ما رد خواهند شد؟!! يعنى ما اين حقيقت را خوب مى‏فهميم و در نظر خود مجسم مى‏كنيم و واقعاً مى‏پذيريم كه لحظه به لحظه داريم براى خويش به دست خويش مسئله مى‏سازيم؟!! و آيا ما بعنوان يك موجود عاقل و با توجه و شعورو با اختيار خود براى خود عذابها و رسوائيها و شدايد هولناكى درست مى‏كنيم، در حالى كه طاقت تحمل گوشه‏اى از آنها را نداريم؟!! و خلاصه اينكه، آيا ما باور كرده‏ايم و چنين مى‏كنيم؟!!.

مگر مى‏شود گفت كه عقيده نداريم، و مگر مى‏شود گفت كه ما عاقل نيستيم، و مگر كسى راضى مى‏شود كه

/ 490