بيانى از نهجالبلاغه
حضرت سيد الاولياء اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه در خصوص اصحاب پاك رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم چنين مىفرمايد: «لقد رأيت أصحاب محمد صلى الله عليه و آله، فما أرى أحداً منكم يشبههم، لقد كانوا يصبحون شعثاً غبراً و قد باتوا سجداً و قياماً، يراوحون بين جباههم و خدودهم، و يقفون على مثل الجمر من ذكر معادهم، كأن بين أعينهم ركب المعزى من طول سجودهم، اذا ذكر الله هملت أعينهم حتى تبل جيوبهم و مادوا كما يميد الشجر يوم الريح العاصف خوفاً من العقاب و رجاء للثواب»(جزء دوم شرح نهج البلاغه ميثم بحرانى، كلام 94).يعنى «من اصحاب پيامبر را ديدم و كسى از شما را نمىبينم كه مانند ايشان باشد. آنان صبح مىكردند با سر و صورت غبار آلود و با موهاى پريشان و ژوليده، در حالى كه شب را بيدار بوده و با سجده و قيام به آخر برده و گاهى پيشانيها و گاهى صورتهاى خود را بر خاك مىنهادند. و به هنگام ياد قيامت و بازگشت، مانند اين بود كه روى آتش پارهها ايستادهاند. پيشانيهاى آنان بر اثر طول سجده همانند زانوهاى پينه بسته و تغيير كرده بزها بود. وقتى سخن از خداى متعال بميان مىآمد، از شدت خوف و نيز از وجد و شوق، چشمهايشان آنچنان اشك مىريخت كه گريبانهايشانتر مىگشت، و همانند درختى كه در برابر باد تند قرار بگيرد برخود مىلرزيدند».دقت در اين بيان را به عهده ارباب ذوق مىگذاريم. اين، بيان آن حضرت و اشارات آن، و اين هم شما و تأمل شما.
كام تو موقوف زارى دل است
گر همى خواهى كه مشكل حل شود
گر همى خواهى كه آن خلعت رسد
پس بگريان طفل ديده برجسد
بى تضرع كاميابى مشكل است
خار محرومى به گل مبدل شود
پس بگريان طفل ديده برجسد
پس بگريان طفل ديده برجسد