بيانى از نهج‏البلاغه - مبانی نظری تزکیه جلد 1

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خوف هستند، و به آيات پروردگار خويش ايمان دارند، و به خداى خود شريكى در پرستش قرار نمى‏دهند و از غير او طاعتى نمى‏برند و به غير او دل نمى‏دهند، و آنچه را كه وظيفه عبودى آنان است انجام مى‏دهند، و با اين همه قلوب آنان ترسان است از اينكه بسوى پروردگار خويش مى‏روند و با او روبرو خواهند شد، آنان كه از چنين خصوصياتى برخوردارند، در خيرها و خوبيها مسارعت مى‏كنند، و بسوى خير و سعادت سبقت مى‏جويند».

اين آيات از تعظيم حق و بعبارتى، از تجليات صفات جلال براى بيداران، خبر مى‏دهد.


بيانى از نهج‏البلاغه

حضرت سيد الاولياء اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه در خصوص اصحاب پاك رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم چنين مى‏فرمايد: «لقد رأيت أصحاب محمد صلى الله عليه و آله، فما أرى أحداً منكم يشبههم، لقد كانوا يصبحون شعثاً غبراً و قد باتوا سجداً و قياماً، يراوحون بين جباههم و خدودهم، و يقفون على مثل الجمر من ذكر معادهم، كأن بين أعينهم ركب المعزى من طول سجودهم، اذا ذكر الله هملت أعينهم حتى تبل جيوبهم و مادوا كما يميد الشجر يوم الريح العاصف خوفاً من العقاب و رجاء للثواب»(جزء دوم شرح نهج البلاغه ميثم بحرانى، كلام 94).

يعنى «من اصحاب پيامبر را ديدم و كسى از شما را نمى‏بينم كه مانند ايشان باشد. آنان صبح مى‏كردند با سر و صورت غبار آلود و با موهاى پريشان و ژوليده، در حالى كه شب را بيدار بوده و با سجده و قيام به آخر برده و گاهى پيشانيها و گاهى صورتهاى خود را بر خاك مى‏نهادند. و به هنگام ياد قيامت و بازگشت، مانند اين بود كه روى آتش پاره‏ها ايستاده‏اند. پيشانيهاى آنان بر اثر طول سجده همانند زانوهاى پينه بسته و تغيير كرده بزها بود. وقتى سخن از خداى متعال بميان مى‏آمد، از شدت خوف و نيز از وجد و شوق، چشمهايشان آنچنان اشك مى‏ريخت كه گريبانهايشان‏تر مى‏گشت، و همانند درختى كه در برابر باد تند قرار بگيرد برخود مى‏لرزيدند».

دقت در اين بيان را به عهده ارباب ذوق مى‏گذاريم. اين، بيان آن حضرت و اشارات آن، و اين هم شما و تأمل شما.




  • كام تو موقوف زارى دل است
    گر همى خواهى كه مشكل حل شود
    گر همى خواهى كه آن خلعت رسد
    پس بگريان طفل ديده برجسد



  • بى تضرع كاميابى مشكل است
    خار محرومى به گل مبدل شود
    پس بگريان طفل ديده برجسد
    پس بگريان طفل ديده برجسد



(دفتر دوم مثنوى)

جامى در نفحات الانس از عارفى نقل مى‏كند كه: از وى پرسيدند كه مرد به چه داند كه وى بيدار است؟ گفت:

به آنكه چون حق را ياد كند از فرق تا قدمش از ياد كرد حق خبر داشته باشد.

چهارم: از آثار يقظه، شناخت بهتر نفس اماره است شناخت بهتر نفس اماره، و توجه به خطراتى كه از جانب آن مى‏آيد نيز از آثار يقظه و انتباه است. اين شناخت در عين اينكه از آثار يقظه محسوب مى‏گردد، در حقيقت كليد حل معماست و مشكل از همين رهگذر بايد حل شود. زيرا اصل مسئله همين است كه اين حقيقت براى يك سالك در ابتداى امر بصورت جدى و بعنوان يك واقعيت مسلم معلوم گردد كه مانع و حاجب بين او و بين خداى متعال همان «نفس» خود اوست و اصل حجب در آن خلاصه مى‏شود و اگر اين حجاب كه حجب را در بر دارد از ميان برخيزد، مشكل بر طرف شده و مقصود حاصل گرديده است.


ارباب غفلت، به نفس و خطر آن پى نبرده‏اند

اگر چه اين معنى به گوش همه مى‏خورد كه نفس انسان براى وى خطرها و هلاكتها مى‏آورد، و اگر چه همه

/ 490