از محبت سقم صحت مىشود از محبت مرده زنده مىشود وز محبت شاه بنده مىشود
وز محبت قهر رحمت مىشود وز محبت شاه بنده مىشود وز محبت شاه بنده مىشود
(دفتر دوم مثنوى)با اينكه دريافت آثار و لوازم حب به اهل محبت و عشاق اختصاص دارد و ديگران صلاحيت درك، و در بعضى موارد، صلاحيت هضم آنها راندارند، با اينهمه، چه بهتر به قسمتى از اين آثار و لوازم كه در روايات و دعاهاى مأثوره آمده است، به اجمال اشارهاى بكنيم، تا بصيرتى براى سالكين باشد، و اطمينان و اميدى براى عشاق و محبين.
آثار و لوازم حب حق در وجود سالك
بايد توجه داشته باشيم كه «حب» يا «محبت» به معنى كلمه، به عنوان واقعيتى از واقعيتهاى عينى روحى، مانند همه واقعيتهاى عينى روحى، و مانند هر خلق و هر صفتى از اخلاق و صفات درونى، براى خود آثار و لوزام خاص، و براى خود احكام بخصوصى دارد، آن هم آثار و احكامى كه همانند خود حب يا محبت، آثار و احكام واقعى و عينى و تكوينى است، و نه موهوم يا ذهنى يا اعتبارى. اين آثار و احكام به تناسب مراتب شديد و ضعيف حب نيز فرق مىكند و در همه مراتب يكسان نيست. در هر محبتى اينچنين است، چه در محبتهاى مجازى، و چه در محبت حقيقتى، چه در محبت به اغيار ،و چه در محبت به حضرت حق.شما اگر در محبتهاى مجازى به دقت و تأمل بپردازيد، و آثار و احكام مراتب مختلف اين محبتها را به نظر بياوريد، با وضوح كامل به اين حقيقت مىرسيد كه هر مرتبهاى آثار و احكام خاصى را به دنبال خود مىآورد، مخصوصاً مرتبه شديدتر و كاملتر كه عشق مجازى مىناميم.در محبت به حضرت حق نيز كه محبت حقيقى است، هر مرتبهاى از مراتب آن براى خود آثار و احكامى دارد، مخصوصاً مرتبه شديد و شديدتر آن كه عشق حقيقى ناميده مىشود.گرچه مراتب اين محبت را براساس توضيحى كه گذشت، نهايتى نيست و حقايق مراتب آنرا نمىشود درقالب الفاظ و عبارات، و در قالب مفاهيم ذهنى بيان نمود، و طبعاً در مقام بيان آثار و احكام مراتب آن نيز نمىشود حق مطلب را أداء كرد. با اينهمه، بطورى كه گفتيم چه بهتر در حدى كه امكان دارد به بعضى از آنها اشارهاى داشته باشيم، تا سالكان طريق در ابتداى امر تا حدودى از بصيرت لازم برخوردار باشند، و آنگاه كه صادقانه قدم در طريق نهادند و به مجاهدت پرداختند و در سلك اهل محبت درآمدند ومدارج و مراتب حب حق را يكى پس ازديگرى طى نمودند، بخوبى و عياناً بيابند آنچه را كه بايد بيابند.
آثار و احكام حب حق در مراحل اوليه آن
1- در مرحله اوليه ظهور حب حق در دل كه در اوايل سلوك پيش مىآيد، به حكم انجذاب بسوى حضرت حق، و در اصل، به حكم جذبه ربوبى، سالك به ذكر و طلب، وبه تعبيرى، به عبادت و مناجات، و انقطاع و خلوت، انس خاصى پيدا مىكند وبسوى اين امر كشيده مىشود و راحت دل و آرامش و قرار خود را در آنها مىبيند.2- در مراحل اوليه حب، به حكم حب و به مقتضاى آن، سالك از غوطهور شدن در غفلت، و از اختلاط با ارباب غفلت و ارباب دنيا،منزجر مىگردد و از اين امور وحشت بخصوصى دارد.3- در مراحل اوليه حب، به اقتضاى حب و بر اثر آن، سالك از اتلاف وقت خويش و از اينكه فرصت يا فرصتها را از دست بدهد، و وقت خود را در وهم وخيال، و در طلب أغيار بگذارند، و از لحظات خويش در طريق نيل به حضرت مقصود استفاده نكند، اجتناب مىكند و وقت و فرصت را مغتنم مىشمارد. او ديگر با چشيدن حلاوت حب حق، و با برخوردارى از لذت جذبه ربوبى، نمىتواند با چيزى خوش باشد و دل به اوهام و خيال دهد.در اول مناجات المحبين چنين مىخوانيم: «الهى من ذاالذى ذاق حلاوة محبتك فرام منك بدلا» يعنى