شئون مختلفه - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«سمع» يعنى «شنيدن» را مى‏شود هم به «خود» يا «من» خويش نسبت داد، هم به «سامعه». هميطور،«ابصار» يعنى «ديدن» را مى‏شود هم به «خود» يا «من» نسبت داده، هم مى‏شود به «باصره» نسبت داد.


شئون مختلفه

در «خود» فكرى ديگر مى‏كنيم «خود» يا «من» خويش را چنين مى‏يابيم:

در همان حال كه در جلوه «سامعه» مى‏شنود، در جلوه «باصره» هم مى‏بيند. و در همين حال در جلوه «ذائقه»مى‏چشد، و در جلوه «لامسه» لمس مى‏كند. و نيز در همين حال در جلوه «عاقله» تعقل مى‏نمايد، و در جلوه «متخيله» به تخيل مى‏پردازد، و در جلوه‏هاى ديگر نيز كارهاى ديگر مى‏كند.

در يك زمان «خود» ما را شأنها، شغلها، و كارها هست. كارى او را از كارهاى ديگر، و شأنى او را از شأنهاى ديگر باز نمى‏دارد.

تنها قواى ادراكى نيست. در همان حال كه با قواى ادراكى با هر كدام به كارى پرداخته است، با قواى مربوط به تدبير بدن هم به تدبير مى‏پردازد، آنهم با هر يك از آنها به تدبير خاصى. و در مجموع، در هر كدام از جلوه‏هايش شأنى دارد، و در يك زمان همه اين شئون مختلفه را دارا مى‏باشد، بدون اينكه شأنى مانع از شأن ديگر شود.

وقتى در «خود» به فكر پرداختى، و «خود» را چنين يافتى، مى‏توانى تا حدودى در خصوص حضرت پروردگار مسئله «لا يشغله شأن عن شأن» را بفهمى، و نسبتاً تصور صحيح از آن داشته باشى.

اين، خصوصيت مخلوقى از مخلوقات پروردگار است كه در عين عجز و فقر، و در عين اينكه مخلوقى است محدود و ضعيف، با اينهمه، در حد خود مى‏تواند در يك حال و در يك زمان شئون متعدد و مختلف داشته باشد، و شأنى او را مانع از شأن ديگر نباشد. يعنى به اعطاى پروردگار متعال، و به مشيت جناب او اين چنين باشد، و از چنين كمالى برخوردار.

حال بايد ديد پروردگار او كه خالق اوست كيست، و كمال وجودى خالق چيست؟! و «لا يشغله شأن عن شأن» در خصوص جناب او كه جمال و كمال لايتناهى است به چه صورتى است؟!.

آنچه از اين معنى در «خود» مى‏بينيم، داده جناب اوست، و متناسب با وجود محدود ما، و توأم با حدود و نواقص، و آميخته به عيوب و نقايص است، و غالب بر آن هم نقايص و اعدام بوده، وبهره كمى از اين معنى داريم، به قدرى كه حضرت پروردگار عطا فرموده، و نه بيش از آن.

و آنچه از اين معنى براى پروردگار متعال هست، از خد اوست، و متناسب با وجود نامتناهى او، و منزه از هرگونه حدود و نواقص، و پاك از هرگونه عيوب و نقايص.

در يك حال شئون مختلفه داشتن، و شأنى از شأنى مانع نگشتن، كمالى از كمالات وجودى است كه مطلق و نا محدود آن،و اصيل و ذاتى آن مخصوص حضرت حق است، و تابش بسيار محدود و نازلى از آن به عطاى پروردگار در وجود ما نيز به چشم مى‏خورد. (دقت شود)

احاطه و استيلاء

در احاطه و استيلاى «خود» نسبت به «بدن» فكر مى‏كنيم:

«خود» را، يعنى «من» خويش را نسبت به «بدن» محيط مى‏بينيم، و داراى استيلاى خاص كه هر چه در آن و در نحوه آن به تعمق بپردازيم، تحير ما زياد مى‏شود و بس. نه كيفيت و چگونگى اين احاطه و استيلاء را مى‏يابيم، نه ابعاد اسرارآميز آنرا مى‏فهميم. همين قدر مى‏بينيم احاطه و استيلايى در اين بين هست كه بسيار عميق، و بسيار دقيق، و حساب شده است.

مى‏بينيم «خود» ما، يعنى آنچه با كلمه «من» به آن اشاره مى‏شود، به بدن ما احاطه مرموز، و استيلاى مرموزى دارد. هر وقت اراده مى‏كند - كه حقيقت اين اراده را هم نمى‏يابيم - هر عضوى را بخواهد حركت مى‏دهد، و هر تصرفى را بخواهد انجام مى‏دهد - البته در حيطه توان خود -.

شما خود به فكر بپردازيد، و ببينيد هر وقت اراده مى‏كنيد، بلند مى‏شويد، مى‏نشينيد، دست خود را حركت مى‏دهيد، چشم خود را مى‏بنديد، و در محدوده اراده خود آنچه مى‏خواهيد

/ 490