دشمن ارگيرى به حد خويش گير قطره با قلزم چو استيزه كند ابله است او ريش خود بر مىكند
تا بود ممكن كه گردانى اسير ابله است او ريش خود بر مىكند ابله است او ريش خود بر مىكند
(دفتر سوم مثنوى)
كبر، مانع قرب به حضرت مقصود است
سالك مىخواهد روز به روز به خداى متعال نزديك شود، تا د رجوار او قرار گيرد و شاهد وجه كريم او باشد.و رذيله «كبر» مانع قرب و نزديك شدن است. بنابراين، داشتن اين رذيله با سلوك الى الله منافات دراد، و كنار زدن آن يك ضرورت خواهد بود.امام باقر و امام صادق سلام الله عليهما مىفرمايند: «لا يدخل الجنة من فى قلبه مثقال ذرّة من كبر»(اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب الكبر) يعنى «به بهشت، و به جوار قرب خداى متعال قدم نمىگذارد كسى كه در قلب او به اندازه درهاى كبر باشد».اين بيان ناظر به قيامت مىباشد كه روز ظهور سرائر و بواطن است. و اين بدان معنى است كه در همين دنيا در باطن امر، صاحب كبر به جوار قرب خداى متعال راه نمىيابد و به او نزديك نمىشود و اين حقيقت كه در اينجا در پشت پرده است، در قيامت همانند همه حقيقتهاى پشت پرده به ظهور مىرسد، و صاحب كبر به بهشتها كه جوار قرب خداى متعال است راه نمىيابد (تأمل كنيد).آنچه در قيامت به ظهور مىرسد همه در اين جا در پشت پرده موجود است، و در قيامت پرده كنار مىرود.سر قضيه در مانع از قرب بودن رذيله كبر، براى ارباب بصيرت تا حدودى روشن است و آن اين كه، صاحب كبر نه تنها «خود» را مطرح مىكند و به «خود» نظر دارد بلكه به مطرح كردن «خود» حرص نيز مىورزد، و سعى دارد «خود» موهوم خويش را بسيار بزرگ، و اگر شد يك حقيقت نشان دهد. اين حركت، يك حركت معكوس و نقطه مقابل حركت عبودى و سلوك الى الله است. زيرا سلوك عبودى با هجرت از «خود»است.«خود» را ديدن و «خود» را مطرح ساختن، از خدا دور شدن، و از جناب او فاصله گرفتن است. اساس عشق و عبوديت را بر فقر و فناء نهادهاند، و فقر و فناء را طريق قرب و وصال قرار دادهاند.