گناهان گذشته، باطناً مانع قرب به حق و سير به سوى اوست - مبانی نظری تزکیه جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
همه آنچه از انسان از اول عمر او سرزده، و همه آنچه انسان از حركات ظاهرى و باطنى انجام داده است، در درون وى، و به تعبيرى، در عالم باطنى وى وجود دارند و همه به جاى خود محفوظ مىباشند و موجوديت انسان را تشكيل مىدهند، آن هم به صورتى بسيار عجيب و اسرارآميز، و به صورتى كه تا انسان به آن سو قدم نگذارد، آنچنان كه هست، نمىفهمد و نمىيابد.اگر با تعمق به بررسى عالم باطنى انسان بپردازيم، خواهيم ديد انسان داراى موجوديت بخصوصى در باطن امر است و در آن سو از هويت خاصى برخوردار مىباشد. يعنى خواهيم ديد كه هر انسانى در باطن خود داراى عالم بخصوص است و گويى وجود ممتدى در باطن دارد كه از نقطهاى شروع شده و در نقطهاى هم به آخر مىرسد و او در اين وجود ممتد باطنى خويش در عين اينكه يك موجود و شخص واحد است، از خصوصيات و حالات و اطوار گوناگون برخوردار مىباشد و مثل اين است كه موجوديتها دارد.در هر قطعهاى از اين وجود ممتد خويش داراى وضع بخصوص و موجوديت خاصى است، چه از نظر خصوصيات روحى و چه از نظر حركات و اعمال. مثلا در قطعهاى با خصوصيات و نيات و مقاصد خاصى در حال عبوديت است، و در قطعهاى با خصوصيات درونى بخصوص و با مقاصد مخصوصى در حال معصيت و مخالفت با حق، و در حال طاعت از شيطان و نفس است. در قطعهاى با خصوصياتى در حال اقبال به حق، و در قطعهاى هم در حال اقبال به غير حق و در حال غوطه ور شدن در وادى اوهام و خيالات است. در قطعهاى روى به عالم اصلى و موطن اولى خويش آورده و حب وطن دارد و به عالم قدس و طهارت و ملكوت اعلى اشتياق مىورزد، و در قطعهاى پشت به عالم اصلى خويش كرده و از موطن خود در حال فرار است و روى به عالم سقوط و ظلمتها و وحشتها و حرمانها آورده است. در قطعهاى بسوى عالم نورى مىرود، و در قطعهاى هم قدم در عالم سرگردانى مىگذارد.خلاصه سخن اينكه، هر انسانى در باطن امر در پشت پرده عالمى دارد كه از نظرها مستور است، و در آن عالم براى خود چهرهها دارد، چهرههايى كه تعداد آنها و كيفيت و دقايق آنها را نمىشود آنچنان كه بايد، درك نمود و توضيح داد. همين قدر بايد توجه داشته كه اين عالم آن سويى براى خود نظام خاص، و احكام و سنن خاص، و معيارهاى ديگرى دارد كه براى ما ناشناخته است، و از احكام و آثار زمان و مكان و جهات، به مفهومى كه در اين عالم ظاهر هست، در آنجا خبرى نيست.اين عالم باطنى كه انسان با اختيار خود سازنده آن بوده و تكوين و كتابت آن به دست خود اوست، عالمى است كه انسان در همه آن و در اطوار گوناگون آن حضور دارد، زيرا رقم زننده خود اوست. و مىشود گفت، اين عالم، همان انسان است در يك وجود وسيع و در اطوار مختلف، و همان خود اوست در شئون متنوع، و نه چيز ديگر. و به عبارتى ،موجوديت پشت پرده اوست. هم خود اوست در شئون مختلف، هم عالم آن سويى اوست، هم كتاب عمل و يا صحيفه عمل اوست، آن هم كتابى كه تكوينى است و صحيفهاى كه وجودى است و همه آنچه را كه از او سر زده است، گردآورده و احصاء نموده است. (دقت شود).همين عالم يا كتاب انسان، در عوامل بعد از مرگ با صور متناسب آن عوالم به ظهور خواهد رسيد، يعنى در برزخ با صورت برزخى، و در قيامت كبرى هم با صورت متناسب با آن عالم و يا با صور متناسب با نشئات آن ظاهر خواهد شد.اين عالم باطنى با همه جزئياتش در محضر حضرت حق است و در بيانى ديگر، انسان در عالم پشت پرده خويش با چهرههاى گوناگون و با اطور متنوع در پيشگاه حق بوده و در محضر او حالات مختلفى دارد. او در پيشگاه حق گاهى در حال طاعت و موافقت با او، گاهى در حال طلب رضوان او، و گاهى در حال معصيت و مخالفت با اوست، و گاهى هم....جز مواردى كه در مقام طاعت و در مقام طلب رضوان و قرب اوست، در بقيه موارد وضع او براى او در مراتب مختلف دردآور و وحشت بار است، آن هم به نوعى كه اصلا در وهم و در تصور نمىآيد، و عقل و فكر را هم به چگونگى آن راهى نيست ؛ زيرا بطورى كه اشاره كرديم، احكام و سنن حاكم در اين عالم باطنى، احكام و سنن ديگرى است. حقيقت امر و چگونگى آن آنچنان كه هست، شهودى و يافتنى، و به عبارت روشنتر، رسيدنى است.
گناهان گذشته، باطناً مانع قرب به حق و سير به سوى اوست
بعد از توضيحى كه گذشت، در اينجا به حقيقتى از حقايق و سرى از اسرار باطنى اشاره مىكنيم و به ارباب