گناهان گذشته، باطناً مانع قرب به حق و سير به سوى اوست - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همه آنچه از انسان از اول عمر او سرزده، و همه آنچه انسان از حركات ظاهرى و باطنى انجام داده است، در درون وى، و به تعبيرى، در عالم باطنى وى وجود دارند و همه به جاى خود محفوظ مى‏باشند و موجوديت انسان را تشكيل مى‏دهند، آن هم به صورتى بسيار عجيب و اسرارآميز، و به صورتى كه تا انسان به آن سو قدم نگذارد، آنچنان كه هست، نمى‏فهمد و نمى‏يابد.

اگر با تعمق به بررسى عالم باطنى انسان بپردازيم، خواهيم ديد انسان داراى موجوديت بخصوصى در باطن امر است و در آن سو از هويت خاصى برخوردار مى‏باشد. يعنى خواهيم ديد كه هر انسانى در باطن خود داراى عالم بخصوص است و گويى وجود ممتدى در باطن دارد كه از نقطه‏اى شروع شده و در نقطه‏اى هم به آخر مى‏رسد و او در اين وجود ممتد باطنى خويش در عين اينكه يك موجود و شخص واحد است، از خصوصيات و حالات و اطوار گوناگون برخوردار مى‏باشد و مثل اين است كه موجوديت‏ها دارد.

در هر قطعه‏اى از اين وجود ممتد خويش داراى وضع بخصوص و موجوديت خاصى است، چه از نظر خصوصيات روحى و چه از نظر حركات و اعمال. مثلا در قطعه‏اى با خصوصيات و نيات و مقاصد خاصى در حال عبوديت است، و در قطعه‏اى با خصوصيات درونى بخصوص و با مقاصد مخصوصى در حال معصيت و مخالفت با حق، و در حال طاعت از شيطان و نفس است. در قطعه‏اى با خصوصياتى در حال اقبال به حق، و در قطعه‏اى هم در حال اقبال به غير حق و در حال غوطه ور شدن در وادى اوهام و خيالات است. در قطعه‏اى روى به عالم اصلى و موطن اولى خويش آورده و حب وطن دارد و به عالم قدس و طهارت و ملكوت اعلى اشتياق مى‏ورزد، و در قطعه‏اى پشت به عالم اصلى خويش كرده و از موطن خود در حال فرار است و روى به عالم سقوط و ظلمتها و وحشتها و حرمانها آورده است. در قطعه‏اى بسوى عالم نورى مى‏رود، و در قطعه‏اى هم قدم در عالم سرگردانى مى‏گذارد.

خلاصه سخن اينكه، هر انسانى در باطن امر در پشت پرده عالمى دارد كه از نظرها مستور است، و در آن عالم براى خود چهره‏ها دارد، چهره‏هايى كه تعداد آنها و كيفيت و دقايق آنها را نمى‏شود آنچنان كه بايد، درك نمود و توضيح داد. همين قدر بايد توجه داشته كه اين عالم آن سويى براى خود نظام خاص، و احكام و سنن خاص، و معيارهاى ديگرى دارد كه براى ما ناشناخته است، و از احكام و آثار زمان و مكان و جهات، به مفهومى كه در اين عالم ظاهر هست، در آنجا خبرى نيست.

اين عالم باطنى كه انسان با اختيار خود سازنده آن بوده و تكوين و كتابت آن به دست خود اوست، عالمى است كه انسان در همه آن و در اطوار گوناگون آن حضور دارد، زيرا رقم زننده خود اوست. و مى‏شود گفت، اين عالم، همان انسان است در يك وجود وسيع و در اطوار مختلف، و همان خود اوست در شئون متنوع، و نه چيز ديگر. و به عبارتى ،موجوديت پشت پرده اوست. هم خود اوست در شئون مختلف، هم عالم آن سويى اوست، هم كتاب عمل و يا صحيفه عمل اوست، آن هم كتابى كه تكوينى است و صحيفه‏اى كه وجودى است و همه آنچه را كه از او سر زده است، گردآورده و احصاء نموده است. (دقت شود).

همين عالم يا كتاب انسان، در عوامل بعد از مرگ با صور متناسب آن عوالم به ظهور خواهد رسيد، يعنى در برزخ با صورت برزخى، و در قيامت كبرى هم با صورت متناسب با آن عالم و يا با صور متناسب با نشئات آن ظاهر خواهد شد.

اين عالم باطنى با همه جزئياتش در محضر حضرت حق است و در بيانى ديگر، انسان در عالم پشت پرده خويش با چهره‏هاى گوناگون و با اطور متنوع در پيشگاه حق بوده و در محضر او حالات مختلفى دارد. او در پيشگاه حق گاهى در حال طاعت و موافقت با او، گاهى در حال طلب رضوان او، و گاهى در حال معصيت و مخالفت با اوست، و گاهى هم....

جز مواردى كه در مقام طاعت و در مقام طلب رضوان و قرب اوست، در بقيه موارد وضع او براى او در مراتب مختلف دردآور و وحشت بار است، آن هم به نوعى كه اصلا در وهم و در تصور نمى‏آيد، و عقل و فكر را هم به چگونگى آن راهى نيست ؛ زيرا بطورى كه اشاره كرديم، احكام و سنن حاكم در اين عالم باطنى، احكام و سنن ديگرى است. حقيقت امر و چگونگى آن آنچنان كه هست، شهودى و يافتنى، و به عبارت روشنتر، رسيدنى است.


گناهان گذشته، باطناً مانع قرب به حق و سير به سوى اوست

بعد از توضيحى كه گذشت، در اينجا به حقيقتى از حقايق و سرى از اسرار باطنى اشاره مى‏كنيم و به ارباب

/ 490