تضرع و خيفة، يا رغبت و رهبت - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

طالب در محضر او، و جز او مطلوب ديگرى هم نيست. (دقت كن) اگر به زبان به وردى از اوراد، و ذكرى از اذكار هم مشغول نيست، و در باطن هم به صورت «ذكر خفى» اشتغال به ذكرى ندارد، باز بايد باطناً در حال ذكر باشد، و از غفلت اجتناب كند.

البته بعضى از جزئيات ومسائل مربوط به اين امر را در اينجا نمى‏شود گفت، و بايد به اهل آن در جاى خود گفته شود.

توجه باطنى به حضرت معبود در همه احوال، و اشتغال به ذكر او در باطن در همه اوقات، به وضوح از اشارات قرآن كريم استفاده مى‏شود. از باب مثال:

در آيه 205 سوره اعراف مى‏فرمايد:

«و اذكر ربك فى نفسك تضرعاً و خيفةً و دون الجهر من القول بالغدو و الاصافل و لاتكن من الغافلين».

يعنى «و پروردگارت را در باطن خويش به حال «رغبت» و «رهبت» ياد كن، و به زبان نيز، بدون اينكه آواز بركشى و فرياد نمايى، پروردگار خود را صبح و شام ياد كن، و از غافلان مباش».

در اين آيه شريفه به «ذكر نفسى» و «ذكر قولى» كه «ذكر زبانى» است اشاره شده، و به هر دو قسم از جانب خداى متعال امر گرديده است.

«ذكر نفسى» همين است كه ما در اينجا از آن به «ذكر حق در باطن» تعبير مى‏آوريم.


تضرع و خيفة، يا رغبت و رهبت

سالك بايد در مقام ذكر اين دو حال را مراعات كند. به اين معنى كه از يك سو به مقتضاى اسماء جمال، و به مقتضاى اينكه خداى متعال خود عنايت و تفضّل فرموده، و امر به عبوديّت نموده، و اجازه توجه و ذكر، و تقرّب به جوار قدس خود را داده است، رغبت و طمع توأم با تملّق و خشوع را داشته باشد، و از سوى ديگر، به مقتضاى اسماء جلال، و به مقتضاى اينكه ساحت حناب او بسيار بالاست، و اگر نباشد غفران واسع او، و تفضّل او، هيچ مخلوقى را به جوار او راهى نيست، نوعى حالت ترس و هيبت داشته، و بيمناك باشد از اينكه به قرب حضرت او راه نيابد؛ بين الخوف و الّرجاء.

حال «تضرّع» يا «رغبت و تملّق» به مقتضاى خود احكام خاصّ، و براى خود زبان مخصوص دارد، و حال «خيفة» هم آداب و زبانى ديگر. و از اين رو، شما اگر در گفته‏ها، و در راز و نيازهاى بندگان خوب خدا دقّت كنيد، آنان را داراى دو حال و دو زبان مى‏بينيد كه در هر كدام نيز اطوار گوناگون به چشم مى‏خورد.

در حالات، و در دعاها و مناجات حضرات معصومين صلوات الله عليهم اجمعين هم همين دو حال و دو زبان را به وضوح مشاهده مى‏كنيد.

از باب مثال:به «مناجات الراغبين» امام سجاد سلام الله عليه نظرى بيندازيد و دقت كنيد، و سپس «مناجات الخائفين» آن حضرت را بخوانيد و در آن به تأمل بپردازيد،و آنگاه فاصله اين دو، و فرق بين آنها را به خوبى مورد تعمق قرار بدهيد.

ودر مجموع بايد گفت، نه تنها در مقام ذكر، بلكه بطور كلى در مقام عبوديت لازم است بين «رغبت» و «رهبت» بود؛ و ادعوه خوفاً و طمعاً ان رحمت الله قريب من المحسنين. [1] البته گاهى حال تضرع، يعنى حال «رغبت و تملق» و يا «طمع و اميد» غالب مى‏گردد، گاهى حال خيفه، يعنى حال «رهبت و هيبت» وگاهى هم هيچ كدام غالب نبوده، و سالك بين اين دو حال است.

پيداست كه در هر كدام از اين حالات، آنچنان كه از اشاره گذشته فهميديم، سالك را وظيفه يا وظيفه‏هاى خاص و متناسب، و نيز، زبان يا زبانهاى مخصوصى

[1]. سوره اعراف، آيه 56.

/ 490