پس عدم گردم عدم چون ارغنون گويدم كانا اليه راجعون
گويدم كانا اليه راجعون گويدم كانا اليه راجعون
(دفتر سوم مثنوى)عبدالرحمن جامى در لوايح، درلايحه پنجم مىگويد:«... پس بايد كه بكوشى، و خود را از نظر خود بپوشى، و بر ذاتى اقبال كنى، و به حقيقتى اشتغال نمايى كه درجات موجودات همه مجالى جمال اويند، و مراتب كاينات همه مرائى كمال او،. و بر اين نسبت چندان مداومت نمايى كه با جان تو درآميزد، و هستى تو از نظر تو برخيزد، و اگر به خود روى آورى، روى به او آورده باشى...».
«طلب» در قرآن كريم
ازجمله حقايق قرآنى كه تا حدود زيادى ناشناخته مانده است،مسئله «طلب» است. طلب حضرت مقصود، به عنوان حقيقتى از حقايق قرآنى، آنچنان كه قرآن كريم مطرح مىفرمايد، و نيز، آنچنان كه در روايات و مخصوصاً در ادعيه مأثوره از حضرات معصومين صلوات الله عليهم اجمعين به چشم مىخورد، شناخته نشده، و مورد توجه قرار نگرفته است. و مىشود گفت، اين مسئله آنچنان مهجور گشته است كه اگر احياناً به صورتى كه هست عنوان بشود، به نحو ديگرى با آن برخورد مىشود، و با حسن قبول تلقى نمىگردد. يعنى اگر كسى مسئله «طلب» را به صورتى كه از قرآن و اشارات آيات آن، و همچنين از روايات و دعاهاى وارده بر مىآيد عنوان كند، به لحاظ اينكه اين مسئله ناشناخته مانده و ذهنها با آن مأنوس نيست، زياد مورد قبول واقع نشده، و يا علاوه بر اينكه مورد قبول نمىگردد، رنگ ديگرى هم به آن داده مىشود، و بسا عنوان كننده با مخاصمات و حملات و تهمتها نيز مواجه گردد.سخن قرآن در مرحله اول براى صاحبان عقل و هوش، سخن از «طلب» است، يعنى طلب حضرت حق، وطلب شهود و لقاى او.قرآن از يك سو با صراحتها و اشارتها انسانه را به «طلب» حضرت حق، و به طلب شهود و لقاى او دعوت مىكند، و از سوى ديگر، اسوههاى «طلب» را به انسانها ارائه مىنمايد و از «طلب» آنان سخن به ميان ميآورد. و قرآن در اين مرحله، محور مجاهدتهاى عبودى را مسئله «طلب» مىداند و «عبادت» را مجاهدتى در مقام «طلب» بيان مىكند.صريح آيات و اشارتهاى آنها در اين باب براى صاحبان عقل و هوش، و براى ارباب ذوق و عرفان، در مراتب