«طلب» در قرآن كريم - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سرانجام از حركت بازمانده براى هميشه در ظلمتهاى متراكم نفس، و به تعبيرى، در ظلمات وحشتناك «خود» باقى مى‏مانند. اينها در حقيقت، در همان مراحل اوليه طلب، با مانع اصلى در اين ميدان كه «خود» و «نفسانيت» خود آنهاست مواجه مى‏شوند و شكست مى‏خورند. اگر اينها از اول به خوبى مانع را مى‏شناختند، و مسئله را جدى مى‏گرفتند، و با همين مانع به مقابله بر مى‏خاستند، چنين مى‏شد.

همينكه سالك در مقام طلب برآمد، قدم به قدم و لحظه به لحظه به مقتضاى طلب براى او وظيفه‏ها پيش مى‏آيد كه درهمه آنها شكستن «خود» در مراتب مختلف، و كنار گذاشتن «خود»مطرح است. هر چه «طلب» جدى‏تر وكامل‏تر گردد،شكستن «خود» و كنارگذاشتن آن نيز جدى‏تر وكامل‏تر مى‏شود. در مراحل اوليه«طلب» شكستن «خود» با مداومت به انجام دادن واجبات و ترك محرمات و اجتناب از رذايل اوصاف، و به موازات اينها، با مخالفت با «نفس» و ترك هواهاى آن انجام مى‏گيرد، و در اواسط «طلب» علاوه بر همه اينها، با فراموش كردن «خود» در مقام ذكر و عبوديت انجام مى‏يابد ،وبالاخره در نهايات، يعنى در مراحل عاليه «طلب» با طى مراتب فناى وصفى، فناى فعلى، و فناى ذاتى،هر چه از آثار و نشانه‏هاى «خود» باقى بود از ميان برخاسته، و «خود» بطور كلى شكسته ،و در آخر نيز با فناى ازفناء، خبرى از«خود» باقى نمى‏ماند. (دقت كنيد).




  • پس عدم گردم عدم چون ارغنون‏
    گويدم كانا اليه راجعون



  • گويدم كانا اليه راجعون
    گويدم كانا اليه راجعون



(دفتر سوم مثنوى)

عبدالرحمن جامى در لوايح، درلايحه پنجم مى‏گويد:

«... پس بايد كه بكوشى، و خود را از نظر خود بپوشى، و بر ذاتى اقبال كنى، و به حقيقتى اشتغال نمايى كه درجات موجودات همه مجالى جمال اويند، و مراتب كاينات همه مرائى كمال او،. و بر اين نسبت چندان مداومت نمايى كه با جان تو درآميزد، و هستى تو از نظر تو برخيزد، و اگر به خود روى آورى، روى به او آورده باشى...».


«طلب» در قرآن كريم

ازجمله حقايق قرآنى كه تا حدود زيادى ناشناخته مانده است،مسئله «طلب» است. طلب حضرت مقصود، به عنوان حقيقتى از حقايق قرآنى، آنچنان كه قرآن كريم مطرح مى‏فرمايد، و نيز، آنچنان كه در روايات و مخصوصاً در ادعيه مأثوره از حضرات معصومين صلوات الله عليهم اجمعين به چشم مى‏خورد، شناخته نشده، و مورد توجه قرار نگرفته است. و مى‏شود گفت، اين مسئله آنچنان مهجور گشته است كه اگر احياناً به صورتى كه هست عنوان بشود، به نحو ديگرى با آن برخورد مى‏شود، و با حسن قبول تلقى نمى‏گردد. يعنى اگر كسى مسئله «طلب» را به صورتى كه از قرآن و اشارات آيات آن، و همچنين از روايات و دعاهاى وارده بر مى‏آيد عنوان كند، به لحاظ اينكه اين مسئله ناشناخته مانده و ذهنها با آن مأنوس نيست، زياد مورد قبول واقع نشده، و يا علاوه بر اينكه مورد قبول نمى‏گردد، رنگ ديگرى هم به آن داده مى‏شود، و بسا عنوان كننده با مخاصمات و حملات و تهمتها نيز مواجه گردد.

سخن قرآن در مرحله اول براى صاحبان عقل و هوش، سخن از «طلب» است، يعنى طلب حضرت حق، وطلب شهود و لقاى او.

قرآن از يك سو با صراحتها و اشارتها انسانه را به «طلب» حضرت حق، و به طلب شهود و لقاى او دعوت مى‏كند، و از سوى ديگر، اسوه‏هاى «طلب» را به انسانها ارائه مى‏نمايد و از «طلب» آنان سخن به ميان ميآورد. و قرآن در اين مرحله، محور مجاهدتهاى عبودى را مسئله «طلب» مى‏داند و «عبادت» را مجاهدتى در مقام «طلب» بيان مى‏كند.

صريح آيات و اشارتهاى آنها در اين باب براى صاحبان عقل و هوش، و براى ارباب ذوق و عرفان، در مراتب

/ 490