مقام ذات را لفظ و عبارتى نيست - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ايشان در آخر با جمله «فافهم» به تأمل عميق در مسئله، كه از مسائل عاليه توحيد است، توصيه و تأكيد مى‏نمايند.


مقام ذات را لفظ و عبارتى نيست

هيچ لفظ و كلمه‏اى، و هيچ بيان و عبارتى نيست كه بشود حقيقتاً به ذات غيبى اطلاق نمود، زيرا هر لفظ و هر كلمه‏اى، و هر بيان و هر عبارتى را بخواهيم به ذات غيبى اطلاق كنيم، و هر مفهومى از مفاهيم را در مقام ذات اعتبار نماييم، موجب «حد» و «تعين» در اين مقام خواهد بود، و اين مقام از هر حدى و از هر تعينى مبرا و منزه است، اگر چه تعينات مفهومى باشد. (دقت شود).

اطلاق كلمه «مقام» و «مرتبه» يا عناوين «مقام ذات» و «مرتبه ذات» و هر كلمه و عبارت ديگرى به ذات غيبى نيز از باب ضيق تعبير، و به صورت مجاز است، و همين طور است اطلاق كلمه «وجود»، وجود صرف»، «صرف وجود» و نظاير اينها از الفاظ و كلمات ديگر.


فكر، عقل، و وهم را به مقام ذات راهى نيست

نه فكر بدان مقام راه دارد، نه وهم، و نه كشف ارباب كشف و شهود. همه اينها از اين مقام قاصرند، و در اين ميدان كاملا عاجز. و اگر قدم پيش بگذارند، همه حيران گشته، و يا به ضلالت افتاده، و خطا بروند، و به حقيقت نرسند، و بلكه از آن دورتر شوند. به كنه ذات او به هيچ وجه راهى نيست؛ يعلم ما بين أيديهم و ما خلفهم ولا يحيطون به علماً. [1] به ذاتى كه هيچ گونه تعين ندارد، و بالاتر از هر حد و هر تعينى مى‏باشد، حتى تعين نداشتن هم قيد آن نيست، عقل و فكر، و وهم و ادراك چگونه مى‏تواند نايل گردد؟! و چگونه مى‏تواند به آن راه يابد؟!

ادراك، چه عقل، چه وهمى، و چه نوع ديگر، به آنچه متعين است راه دارد، نه به ذاتى كه از همه تعينها بالاتر است، و تعينها همه متأخر از آن، و بعد از آن، و مخلوق آن. (دقت شود).

اشاره را نيز بدان مقام راه نيست، چه اشاره حسى باشد، و چه اشاره ذهنى، چه اشاره عقلى باشد،و چه اشاره وهمى. به ذاتى كه تعين ندارد، چگونه مى‏توان اشاره نمود؟!.

به آنچه متعين است مى‏توان اشاره نمود، چه در اشاره حسى، و چه در اشاره ذهنى، و عقلى و وهمى.

«عبدالرحمن جامى» در «لوايح» در لايحه بيست و دوم مى‏گويد:

«موجود حقيقى يكى بيش نيست، و آن عين وجود حق و هستى مطلق است. امااو را مراتب بسيار است. اول: مرتبه لا تعين و عدم انحصار است، و اطلاق از هر قيد و اعتبار. و از اين حيثيت منزه است از اضافت نعوت و صفات، و مقدس است از دلالت الفاظ و لغات، نه نقل را در نعت جلال او زبان عبارت است، و نه عقل را به كنه كمال او مكان اشارت. هم ارباب كشف از ادراك حقيقتش در حجاب، و هم اصحاب علم از امتناع معرفتش در اضطراب.

غايت نشان از او بى نشانى است، و نهايت عرفان [1]. سوره طه، آيه 110.

وى حيرانى».

اگر مخلوق بخواهد به سوى «او» عروج كند، و بخواهد به «او» برسد، نهايت عروج و منتهاى سفرش به فنا در وجه او، يعنى به فنا در اسماء او كه تجليات ذات غيبى و متأخر از ذات است مى‏انجامد، و راهى به مقام ذات ندارد. كمال معرفت، و كمال نيل به «او» با فنا در وجه او، و در «جمع جمع» است.

«أحديت» آخرين منزل براى واصلان است ؛ و عنت الوجوه للحى القيوم. و در اين منزل همه رسوم خلقى بر چيده و منتفى است، و نام و نشانى باقى نيست، و در عين حال، فوز عظيمى است كه در وهم نيايد، و در عقل نگنجد.

آن منى و هستيت باشد حلال كه در او بينى صفات ذوالجلال (دفتر چهارم مثنوى)

/ 490