فناى جلوه‏ها - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


فناى جلوه‏ها

دنباله فكر در «خود» را مى‏گيريم، تا ببينيم در «خود» و «جلوه‏هاى» آن چه مى‏يابيم؟.

«خود» را در همه قواى ادراكى خويش كه جلوه‏هاى «خود» است مى‏يابيم. هر وقت به هر كدام از قواى ادراكى، چه ظاهرى و چه باطنى مراجعه مى‏كنيم، مى‏بينيم «خود» در آن، يا «خود» همان است. در «سامعه» حقيقت «خود» را با وصف شنيدن، در «باصره»، «خود» را با وصف ديدن، در «ذائقه»، «خود» را با وصف چشيدن ،در «عاقله»، «خود» را با وصف تعقل، در «متخيله»، «خود» را با وصف تخيل، و در بقيه هم در هر كدام «خود» را با وصفى، يا اثرى از آثار وجودى مى‏يابيم، آنهم بطريق شهود عينى، نه بطريق استدلال و حركت عقلى.

در همه اين قواى ادراكى، يعنى در همه اين جلوه‏ها آنچه مى‏يابيم همان «متجلى» يعنى همان «خود» است، نه خود اين جلوه‏ها. (دقت شود).

نه خود اين جلوه‏ها را مى‏يابيم، نه آثار وجودى آنها را آثار وجودى آنها مى‏بينيم. هم خود جلوه‏ها را فانى در «متجلى» يعنى در «خود» مى‏بينيم، هم آثار وجودى آنها را فانى در آثار وجودى «متجلى».

ذات هر جلوه‏اى را فانى در ذات «متجلى» مشاهده مى‏كنيم، و صفت يا فعل آنرا فانى در صفت يا فعل «متجلى».

و گويى بالاخره جز «متجلى» در ميدان نيست، و بقيه هم : ان هى الاأسماء سميتموها أنتم و آبائكم...».

نه اين است كه همه اين جلوه‏ها هيچ محض، و نيست محض باشند، بلكه، همه نوعى وجود دارند، اما وجودى كه معناى خاص دارد. همه هستان هستند، اما چه هستانى؟!.




  • كاشكى هستى زبانى داشتى‏
    تا ز هستان پرده‏ها برداشتى



  • تا ز هستان پرده‏ها برداشتى
    تا ز هستان پرده‏ها برداشتى



(دفتر سوم مثنوى)

اگر اين معنى را خوب يافتى، مى‏توانى از اين راه تا حدودى مسئله توحيد ذات، توحيد صفات، و توحيد افعال، و به عبارتى، مسئله فناى ذوات اشياء در ذات حق، و فناى صفات و افعال آنها در صفات و افعال او را بيابى، و اين حقايق را فهم كنى.

البته نه به معنى تشبيه، كه حضرت حق از شباهت به مخلوق، چه در ذات، چه در صفات، و چه در افعال، پاك و منزه است.

بلكه بدين معنى كه از ديدن اين نمونه در مخلوق بتوانى در حدى كه مى‏توانى به حقيقت توحيد، و فناى اشياء پى ببرى، و از آن تصور صحيح داشته باشى، و كل شى‏ء هالك الا وجهه را بفهمى.

اصولا اگر حضرت حق را در ذات و صفات و افعال او به چيزى تشبيه كنيم، نه تنها به ضلالت افتاده‏ايم، بلكه در اين صورت، راه خطا در پيش گرفته، و او را نشناخته‏ايم.

به جمله‏اى از بيانى كه امام على بن موسى الرضا از طريق آباء بزرگوار خويش از رسول اكرم صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين نقل مى‏كند، دقت مى‏كنيم. مى‏فرمايد:

«ما عرف الله من شبهه بخلقه». [1]

[1]. كتاب توحيد، باب التوحيد ونفى التشبيه، ص 47.

/ 490