صدق در طلب و عبوديت، در «خمول» و گمنامى است - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وسد راه است، از خود دور ساخته است، و در هر حال در طلب مقصود است.


صدق در طلب و عبوديت، در «خمول» و گمنامى است

با شروع در سلوك، و با مجاهدت در آن، سالك با هدايتهاى ربوبى، و اشارتهاى باطنى و ظاهرى، به اين حقيقت مى‏رسد كه بايد در طلب حق و عبوديت او صادق باشد، و دعوى او در مقام طلب و عبوديت، دعوى بى حقيقت و عارى از صدق نباشد.

او مى‏بيند بايد خود وى آنگاه كه به باطن خويش مراجعه مى‏كند، و منصفانه و جدى به مطالعه و بررسى درون خود مى‏پردازد، و خود به قضاوت مى‏نشيند، صدق در طلب و عبوديت را در باطن خويش بيابد و خود او از خود قبول كند كه اهل طلب است و درد طلب دارد، و جداً صادق است ومقصد و مقصود وى حضرت حق و قرب و لقاء اوست، و از غير او دل برداشته و دل به او داده است.

در بيان ديگر، سالك از همان اول امر با هدايت ربوبى اين حقيقت را به وضوح مى‏يابد كه اگر بخواهد در سفر الى الحق موفق گردد، و اگربخواهد در طريق الى الله‏پيش برود و به مقصد نايل آيد، بايد طلب جدى و صادق را در دل خويش بيابد، ووقتى به دل خويش مراجعه مى‏كند، خود او قبول كند كه فقط حضرت حق و لقاى او، مقصود او در دل اوست. او به روشنى مى‏يابد كه وقتى خود او صدق در طلب، يا طلب صادق را در دل خويش نمى‏بيند، و مقاصد زيادى در دل دارد، و دعوى وى حقيقت ندارد، در حقيقت، اهل طلب نبوده و قدم در طريق نگذاشته است.

و خلاصه مطلب اينكه، بطور واضح به اين حقيقت مى‏رسد كه اگر بخواهد از اهل طلب باشد و در جمع سالكين داخل شود، بايد سعى كند در مرحله اول و قبل از هر چيز، در باطن خويش صدق در طلب داشته باشد.




  • گفت حق كه كج مجنبان گوش و دم
    ينفعن الصادقين صدقهم



  • ينفعن الصادقين صدقهم
    ينفعن الصادقين صدقهم



(دفتر سوم مثنوى)

از اين رو از همان اول امر به سوى تحقق بخشيدن به صدق طلب در ميدان عبوديت روى مى‏آورد، و سعى مى‏كند صادق باشد و در اين زمينه به مجاهدت مى‏پردازد. در نتيجه، به بسيارى از مسائل پى مى‏برد كه صدق طلب و صدق در عبوديت، آنها را ايجاد مى‏كند، و به بسيارى ازمسائل هم برخورد مى‏نمايد كه با صدق طلب نمى‏سازد و طالب صادق بايد آنها را كنار بگذارد.

شناخته بودن در ميان مردم، و ارتباط معمول با آنان، و لوازم متداول اين ارتباط، از قبيل آداب ورسوم،عادات، تعارفات، انتظارات، ونظاير اينها را از جمله مسائلى مى‏بيند كه با صدق در طلب نمى‏سازد. زيرا مى‏بيند هواها، شركها، نفاقها، دروغها، عبثها، تضييع فرصتها، قيد وبندها، اشتغال قلب و فكر، و تبعات و هلكات زياد يا بى‏شمارى در همين مسائل وجود دارد كه هر كدام به جاى خود،منافى با صدق در سلوك است.

اين معنى سالك را به سوى «خمول» و گمنامى سوق مى‏دهد، و او را بر اين امر تشويق مى‏كند كه هر چه مى‏تواند خود را از شناخته بودن، و از آن نوع ارتباطى كه چنين لوازمى را در بر دارد، دور سازد و گمنامى را انتخاب كند؛ نه منزلتى پيش مردم داشته باشد، و نه حساب خاصى به وى قائل شوند، نه او را با فضيلت و با كمال بدانند، و نه او را منشأ اثر فكر كنند، نه جوياى او باشند، و نه به دنبال او روند، و بالاخره نزد آنان فراموش گردد، و بود و نبود، و حضور و عدم حضورش در ميان آنان، با هم فرقى نداشته باشد.

مرحوم نراقى ازرسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى‏كند كه فرمود: «ان أهل الجنة كل اشعث أغبر ذى طمرين لايؤبوله، الذين اذا استأذنوا على الامراء لم يؤذن لهم، و اذا خطبوا النساء لم ينكحوا، و اذا قالوا لم ينصت لهم، حوائج أحدهم تتخلخل فى صدره، لو قسم يوم القيامة على الناس لو سعهم»(جامع السعادات، ج 2، ص 360) يعنى «اهل بهشت پريشان حالان ژوليده مو و غبار آلودند كه به دو جامه كهنه اكتفا كرده‏اند و كسى به آنها محلى نمى‏گذارد. آنانكه اگربخواهند نزد صاحبان مناصب وحاكمان روند، به آنها اجازه داده نمى‏شود، و وقتى خواستگار زن باشند، به آنها زن ندهند، وآنگاه سخن مى‏گويند، به

/ 490