حب مدح و ثناء، سقوط در وادى و هم و خيال است - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از اين راه به هلاكت بزرگى مى‏افتد، و آن اينكه:

الف: رضاى مخلوق را به رضاى خالق خويش مقدم مى‏دارد، و مرتكب كارهايى مى‏شود كه رضاى مخلوق و سخط خالق را در بر دارد، از قبيل انجام دادن محظورات و محذورات، و تضييع يا ترك واجبات.

ب: سستى و تهاون در امر به معروف و نهى از منكر، و سازش با معصيت كاران ومنحرفين، و عدول از روشى كه در مقابل آنان بايد داشته باشد.

ج: تعدى از حق و عدل و انصاف در اقوال و افعال در همه‏احوال، در برخوردها، در شهادتها، در قضاوتها، در حل و فصلها ،و در شئون مختلف ديگر.

د: رياء و تظاهر در اعمال،و حتى در عبادات، چه در واجب و چه در غير آن، چه در اصل عبادات و چه در كيفيت آنها.

ه: اشتغال قلب و پراكندگى دائمى آن كه براى صاحب اين رذيله يك امر اجتناب‏ناپذير مى‏باشد. و اين به تنهايى در اينكه انسان را به هلاكت بيندازد، كافى است. كسى كه مدح و تعريف را دوست مى‏دارد و مى‏خواهد نام او سر زبانها باشد، و از ذم و بدگويى مى‏ترسد، و اسير اين دو گرديده است، قلب و فكر او در همه اوقات مشغول بوده و هميشه مترصد شنيدن مدحها و تعريفها، و نگران ذمها و تكذيبهاست. هر وقت تعريفى مى‏شنود، خوشحال مى‏گردد، و هر وقت ذم و تكذيبى به گوش وى مى‏رسد، محزون و مغموم مى‏شود.! گاهى حال خوب، و گاهى حال بدى دارد. گاهى با نشاط است، وگاهى بى حوصله و گرفته، و بالاخره، در تقلب احوال مختلف است و قلب او پراكنده مى‏باشد. نه جايى براى ذكر و فكر در قلب او هست، ونه فراغتى براى مجاهدت دارد. هميشه در ظلمات متراكم غوطه‏ور، و در بند اوهام خويش محبوس، و از ياد حضرت مقصود،و لذت انس با او، محجوب و محروم است.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «انما هلك الناس باتباع الهوى و حب الثناء» (جامع السعادات، ج 2، ص 362). يعنى «حقيقت اين است كه مردم از دو جهت به هلاكت افتادند، يكى تبعيت از هواى نفس، و ديگرى حب مدح و ثناء».

اين باين با لحن خاصى كه دارد بسيارى از دقايق را روشن مى‏سازد، و لازم است در آن دقت كامل شود.


حب مدح و ثناء، سقوط در وادى و هم و خيال است

آن كس كه گرفتار رذيله حب مدح است، و شب و روز فكر او و قلب او مشغول به اين مسئله است، در حقيقت، در يك وادى هولناكى از وهم وخيال افتاده است. آنچه او مى‏خواهد، و هم و خيال است، و آنچه از آن مى‏ترسد نيز، وهم و خيالى بيش نيست. او از وهم و خيال خويش خوشحال، و از وهم و خيال خود اندوهگين و غمناك است. و به دنبال وهم و خيال مى‏دود، و سعى در موهوم و امر خيالى مى‏كند. براى خيال مى‏جنگد، و براى خيال هم مى‏سازد.

زيرا او كه شيفته مدح و تعريف اين و آن است، و از ذم و بدگويى اين و آن مى‏ترسد، براى اين است كه او در حقيقت، عاشق كمال و فضيلت خود، و متنفر از نقص و عيب خويش است. از مدح اين و آن به كمال و فضيلت خود پى مى‏برد، كما اينكه از دم و بدگويى هم به نقص و عيب خود واقف مى‏گردد. مدح و تعريف را دوست مى‏دارد، بدين جهت است كه از كمال و فضيلت او حكايت مى‏كند، و از ذم و بدگويى رنج مى‏برد، براى اينكه از نقص و عيب او خبر مى‏دهد. دوست داشتن مدح و تعريف، به جهت دوست داشتن كمال خويش، ورنج از ذم و بدگويى، بلحاظ رنج از نقص و عيب خود است. و خلاصه او كمال خود را دوست مى‏دارد، و از نقص خود در عذاب است.

و اين همان غوطه‏ور شدن در وهم و خيال است، براى اينكه، هر حس و هر كمالى مخصوص حضرت حق است و جز او كسى و چيزى حسن و كمالى ندارد. هر مخلوقى هر فضيلت و كمالى كه دارد، تابش حسن و جمال او، و عكس بهاء و كمال اوست. جمال بى حد و كمال بى نهايت جناب او، در هر مخلوقى به اندازه قابليت آن، و به اندازه‏اى كه ظرفيت وجودى آن اقتضاء دارد، تجلى مى‏كند،و خود مخلوق، چيزى ندارد.

مخلوقات همانند قوالب ظلمانى در مراتب مختلف هستند كه هر كدام در حد خود، تابش گاه و تجلى گاه، و به

/ 490