غلبه ذكر، و انس به حق - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«و اما ينزغنك من الشيطان نزغ فاستعذ بالله انه سميع عليم - ان الذين اتقوا اذا مسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذا هم مبصرون».

يعنى «و اگر وسوسه‏اى از جانب شيطان بر تو راه يافت، پس به خداى متعال پناه ببر، كه او سميع و عليم است - پرهيزگاران را هر وقت وسوسه شيطانى رسد، و طايف شيطانى بر دل آنها روى بياورد، فوراً به خود آيند، و به حقيقت حال آگاه شوند».

اين ترجمه ساده اين آيات بود. توصيه مى‏شود در آنها تدبر زياد كنيد، و در تعابير و اشارات آنها تعمق نماييد. حقايق گفتنى در خصوص اين آيات، و در خصوص نكات موجود در آنها بسيار است، وليكن مجال آن نيست.

غفلتى كه عارض مى‏شود، در حقيقت «نزغ» شيطان، و از «طايف شيطانى» يا «شيطان طايف» است كه در اطراف «دل» دور مى‏زند، ومترصد اخلال و افساد در آن است. مترصد اين است به هر بهانه‏اى باشد به «دل» راه يابد و آنرا به اين سو و آن سو بكشد، و از توجه به حضرت معبود، و ذكر او باز بدارد. (دقت شود).


غلبه ذكر، و انس به حق

اگر با عنايات ربوبى، و با مجاهدت پى‏گير در اين مقام، موفق بر اين شد كه حال غالب بر باطن وى حال ذكر باشد، در اين صورت، انس به حضرت معبود يافته، و نظر خاص و عنايت مخصوص جناب او را به دست خواهد آورد، نظر و عنايتى كه سالكان دردمند، و طالبان سوخته را آرزوى آن است.

به اين بيان كه به نقل بحار از عدةالداعى در بعضى احاديث قدسيه آمده است دقت مى‏كنيم: مى‏فرمايد:

«ايما عبد اطلعت على قلبه فرأيت الغالب عليه التمسك بذكرى توليت سياسته وكنت جليسه و محادثه و أنيسه» [1] يعنى «هر بنده‏اى كه بر دل او نظر انداختم، و ديدم حال غالب بر آن ذكر من است، تدبير امور او را خود عهده‏دار شده، و همنشين، هم صحبت، و أنيس او مى‏شوم».




  • آن خوش خبر كجاست كه اين فتح مژده داد
    تا جان فشانمش چو زروسيم در قدم



  • تا جان فشانمش چو زروسيم در قدم
    تا جان فشانمش چو زروسيم در قدم



(حافظ)

[1]. بحارالانوار، ط ج،ج 93، ص 162.

/ 490