1- گناه انغمار در مشتهيات، و توبه استغفار - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خواهى فهميد، يك سلسله مفاهيم ذهنيه خشك و بى جان خواهد بود، ويا چيزى در رديف مسائل و امور اعتبارى، و نه در رديف حقايق وجودى و واقعيات است، آن هم حقايق بسيار اصيل، و واقعيات بسيار ريشه‏دارى كه در همه جا، و در جان و دل من و تو، و هر انسانى وجود دارد، اگر چه ندانيم و ندانند.

با اين حال براى ما لازم است كه جانب احتياط را در نظر داشته باشيم، و از طرفى در بعضى موارد زبان كودكان بگشاييم كه:




  • چون كه با كودك سر و كارم فتاد
    هم زبان كودكان بايد گشاد



  • هم زبان كودكان بايد گشاد
    هم زبان كودكان بايد گشاد



(دفتر چهارم مثنوى)

و از طرف ديگر با ملايمت پيش آمده، نرم بگوييم كه:




  • نرم گو ليكن مگو غير صواب
    وسوسه مفروش در لين الخطاب



  • وسوسه مفروش در لين الخطاب
    وسوسه مفروش در لين الخطاب



(دفتر چهارم مثنوى)

بعد از اين تذكر، سخن خود را باذن الله شروع مى‏كنيم.

تو، اى سالك، مرتبه‏اى را كه در آن هستى، قبل از هر چيزى به ياد بياور، سپس امور و وظايفى را كه ملتزم به آنها هستى و بر آنها مداومت مى‏كنى متذكر باش، و آنگاه بينديش وحساب كن، و انصاف را نيز فراموش نكن.

اگر مرتبه‏اى را كه در آن هستى و مرتبه دوم مراقبه است خوب به نظر بياورى، و سپس امور وظايف همين مرتبه را به ترتيب از امر اول تا امر نهم دقيقاً متذكر شوى، و بعد با مراعات انصاف به فكر و محاسبه بپردازى، مسلماً تو خود براساس هر يك از اين امور و وظايف، به قسمتى از گناهان خويش در اين مرتبه پى مى‏برى كه بايد از آنها توبه و براى آنها استغفار كنى.

و اينك ما به شرح گناهان اين مرتبه و بيان توبه‏ها و استغفارها، به ترتيب براساس امور و وظايف نه گانه، مى‏پردازيم.


1- گناه انغمار در مشتهيات، و توبه استغفار

در اين مرتبه از مراقبه، براساس امر اول از امور و وظايف نه گانه، در تقليل و ترك مشتهيات نفسانى سعيها داراى و مجاهدتها مى‏كنى. دانسته‏اى كه سالك طريق را به هيچ وجه صحيح نيست در مشتهيات نفسانى غوطه ور شود، ونفس و هواى آن را معبود خود سازد، و مصداق «من اتخذ اله هواه» گردد، و خطاب «ولا تتبع الهوى فيضلك عن سبيل الله» را ناديده بگيرد. زيرا كه وى در اين صورت به عبادت نفس خويش قيام كرده، و از عبادت حضرت معبود بازمانده، و اغيار را محبوب دل ساخته، و روى از حضرت محبوب بر تافته است. و دانسته‏اى كه وى در اين صورت در طريق عبوديت نبوده، و در مسير ضلالت افتاده است.

اينها را تا حدودى فهميده‏اى و يافته‏اى، تو ديگر در آن حد از جهل و بى خبرى نيستى كه ندانى انغمار در شهوات، اگر چه مباحات باشد، به جاى خود ضلالت و انحراف از طريق، وجفاى بسيار بالا، و فضيحت بسيار عميق، و خطا و جرم بسيار سنگين است.

و تو با جان و دل به اين حقيقت رسيده‏اى كه اگر كسى مستغرق در مشتهيات نفسانى باشد، و دل خويش را در اسارت آنها قرار دهد - اگر چه آن مشتهيات مباح هم باشد - و با اين وصف، دعوى عبوديت كند، و بگويد خدا را عبادت مى‏كنم، مسلماً سخن وى از حقيقت بسيار دور است. و خلاصه، به اين معنى نايل آمده‏اى كه عبوديت، و سلوك طريق آن با «لا» شروع مى‏شود، با «الا» پيش مى‏رود، و به «الله» منتهى مى‏گردد. و بالاخره، تو ديگر مى‏دانى كه:




  • هر كه‏اندر عشق يابد زندگى
    كفر باشد پيش او جز بندگى



  • كفر باشد پيش او جز بندگى
    كفر باشد پيش او جز بندگى



(دفتر پنجم مثنوى)

اين را هم دانسته و فهميده‏اى كه غوطه‏ور گشتن در هواهاى نفسانى به توجيه اينكه «مباح» است چيست و

/ 490