در عين اينكه لازم است سالك با جديت كامل حقوق تضييع شده صاحبان حقوق را اداء نموده و جبران كند، و در استحلال و جلب رضايت از آنها بكوشد، بايد به اين امر توجه داشته باشد كه چه بسا حقوقى را تضييع نموده كه اصلا به ياد نمىآورد و بكلى فراموش كرده است ؛ و يا چه بسا حقوقى را پايمال كرده و مورد تجاوز قرار داده كه اصلا توجه به اصل مسئله ندارد و نمىداند كه تضييع حق نموده است. اينجاست كه براى نجات از تبعات باطنى و اخروى آنها بايد دست به دعا شده و با التجاء و تضرع، و با اصرار از خداى متعال بخواهد كه او خود به هر نحوى كه مىخواهد صاحبان آنها و همه صاحبان حقوق را از وى راضى بگرداند، زيرا او به همه چيز عالم و بر همه چيز قادر است.همچنين، در خصوص آن دسته از صاحبان حقوق كه قادر بر اداى حق آنها و يا استحلال از آنها نيست و يا از دنيا رفتهاند و دستش به آنها يا وراث آنها نمىرسد و يا به ورثه مربوط نيست نيز از خداى متعال بخواهد كه آنها را از وى راضى بفرمايد. اگر همه عالم هم از انسان شكايت داشته باشند، خداى متعال اگر بخواهد مىتواند همه را راضى بگرداند و مىتواند همه تبعات حقوق تضييع شده را از ميان بردارد كه نه باطناً مانع حركت و سير عبودى انسان گردد و نه در آخرت و بعد از مرگ موجب عذاب و دورى انسان باشد. او اگر بخواهد، به قدرت مطلقه خود آنچنان عوض به صاحبان حق مىدهد كه نه تنها با انسان به مقام مخاصمه نمىآيند و از وى شكايتى نمىكنند، بلكه، از وى كه با دعا و تضرع خويش موجب عنايات خاصه الهى بر آنها گرديده است كاملاً خشنود نيز مىگردند.در ضمن بايد سالك در مقام دعا براى صاحبان حقوق بالحن و با زبان ديگر نيز دعا كند و آن اينكه، براى همه آنانى كه به حقوق آنها بنحوى تجاوز كرده، و همچنين براى تك تك آنها، خير دنيوى و سعادت و غفران اخروى را با اصرار وبا تضرع از خداى متعال بخواهد و هميشه هم اين دعا را داشته باشد، چه براى آن صاحبان حقوقى كه موفق به اداى حقوق آنها شده و يا از آنها استحلال نموده، چه براى آن دسته از صاحبان