مزد رحمت قسم هر مزدور نيست
كه كنم توبه در آيم در پناه
شرط شد برق و سحابى توبه را
واجب آمد ابر و برق اين شيوه را
كى نشيند آتش تهديد و خشم
تا نباشد خنده برق اى پسر
كى بجوشد چشمهها ز آب زلال
هين به پشتى آن مكن جرم و گناه
مىببايد تاب و آبى توبه را
آتش و آبى ببايد ميوه را
تا نباشد برق دل و ابر دو چشم
تا نباشد گريه ابر از مطر
كى برويد سبزه ذوق وصال
كى بجوشد چشمهها ز آب زلال
بازگشت اول حق، جلوهاى از حب او نسبت به عبد است
با توضيحى كه از بازگشت اول مقام ربوبى داشتيم، به اين حقيقت نيز پى مىبريم كه اين بازگشت از جانب او، جلوه و ظهورى از حب او نسبت به بنده خود است.آنجا كه مقام ربوبى نظر خاصى به بنده خود دارد و مىخواهد او را بسوى خود جذب نموده و فاصله بين خود و او را كم كرده و در نهايت اين فاصله را از ميان برداشته و او را به جوار خود راه دهد و از لقاء و شهود جمال خود بهرهمند سازد و او را از وجود عاريتى او پاك كند و به حيات و بقاء برساند و به عين جمع و توحيد نايل گرداند، با رحمت و عنايت خود بازگشت بر او مىكند و بطرف خود مجذوب مىگرداند و بنده روى به جانب حق آورده و بر مىگردد. اين بازگشت و جذب از جانب مقام ربوبى، همان حب او نسبت به عبد است، و دوست داشتن او جز اين نيست كه بنده خود را به خود مجذوب گردانيده و فاصله را از ميان بردارد. كدام محبتى بالاتر از اين؟!! و كدام رأفت و رحمتى، و نظر و عنايتى برتر از اين؟!!. آنكس كه به او برسد و شاهد جمال او، و ساكن جوار او، و فانى در وجه او، و باقى به بقاء او باشد، چه چيز را ندارد و چه فقدانى براى وى باقى مانده است؟؟!!.اين جملهها را در دعاى عرفه حضرت سيدالشهداء حسين بن على صلوات الله عليه مىبينيم كه مىگويد:«ما ذاوجد من فقدك و ما الذى فقد من وجدك لقد خاب من رضى دونك بدلا و لقد خسر من بغى عنك متحولا» يعنى «خدايا، چه چيز يافته، كسى كه تو را فاقد گشته است؟! و چه چيز را از دست داده، كسى كه تو را يافته است.آنكه غير از تو را انتخاب كرده و به آن راضى گرديده، ضرر برده و به هلاكت افتاده است، و در خسران قرار گرفته آنكه روى از تو بسوى اغيار برگردانيده است».آنچه دل مىخواهد، همان است كه در اصل داشت و به فراق آن گرفتار شد هواى دل به همان موطن اولى خويش است. او همان را مىخواهد كه قبل از افتادن در وادى هجران داشت و آن اينكه در منظر دل فقط او بود و دل مستغرق در او و مبتهج به او و فارغ از غير او.
خوشست خلوت اگر يار يار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد