هر حزن و اندوهى، حجابى است از حجب ظلمانى - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


هر حزن و اندوهى، حجابى است از حجب ظلمانى

مسئله «حزنها و اندوهها» مسئله ساده‏اى نيست. اكثر افراد آنرا مهم تلقى نمى‏كنند، و آنچنان كه بايد، به مانع بودن آن در طريق عبوديت توجه ندارند، و نمى‏دانند كه اين امر در سلوك الى الله از بزرگترين مانعها و از غليظترين حجابهاست، و هر كس به هر اندازه گرفتاربه آن باشد، به همان اندازه در سلوك خود معطل و ناموفق خواهد بود.

هر حزن و هر اندوهى به جاى خود حجابى است از حجب ظلمانى. بطورى كه اشاره كرديم، هر حزن و اندوهى از تعلق خاصى سرچشمه مى‏گيرد و از اسارت مخصوصى حكايت مى‏كند. علاوه بر اينكه خود هر تعلقى از تعلقات، حجابى است از حجابهاى ظلمانى، و فاصله‏اى است بين انسان و بين حضرت مقصود، حزن و اندوه نشأت گرفته از آن نيز حجابى از همين حجابها است، و فاصله‏اى است بين انسان و خداى متعال، و مى‏شود گفت، غليظتر و خطرناكتر از اصل همان تعلق است. و اين چيزى است كه براى ارباب بصيرت و براى نكته دانان روشن است و احتياجى به توضيح ندارد.

تعلق به يك چيز، قيد اسارت آنرا به گردن خويش انداختن و دل در بند آن كشيدن است، و حزن و اندوه براى آن، خود در فراق آن كشتن، و ناله از دل سر دادن است.

در اينكه هر حزن و اندوه دنيوى حجابى است در قلب انسان، هيچ گونه شك و ترديدى نيست، و شما مى‏توانيد با تأمل در حالات خود به اين حقيقت پى ببريد. آنجا كه غم و اندوهى وجود شما را مى‏گيرد، و بى حوصلگى و گرفتگى دل شما را پر مى‏كند، نه تنها ذوقى براى عبادت و شوقى براى ذكر و فكر در خود نمى‏يابيد، بلكه، از عبادت و ذكر و فكر، و از اقبال به سوى خداى متعال حال فرار داريد. و اگر به عبادتى هم بپردازيد، و ذكر و فكرى را شروع كنيد، با جمود و كسالت، و با بى ذوقى و قسوت خواهد بود، و عروج و صعودى نخواهيد داشت.

اگر هميشه در عبادات و اذكار خود حال و هوايى، و انس و اشتياقى داشتيد، و در اين بين براى امرى از امور دنيا سخت محزون و مغموم گشتيد، به هنگام عبادت و ذكر، خود را فاقد آن حال و هوا، و فاقد آن انس و اشتياق مى‏بينيد، و حجاب و تيرگى را در خود به وضوح احساس مى‏كنيد، حتى اثر اين غم و حزن را بعد از برطرف شدن آن نيز در وجود خويش، و در حالات و عبادات به روشنى مى‏يابيد.

ذكر و فكر كه دو بال و پر در سلوك الى الله هستند، به قلب محزون و اندوهناكى كه براى دنيا محزون است راه نمى‏يابند، و قلب فارغ از هم و غم دنيا مى‏خواهد تا محل ذكر و فكر باشد. راه يافتن ذكر و فكر به قلب سالك مسئله‏اى است، و صورت ذكر و هم مسئله ديگرى است، و فرق بين اين دو، از زمين تا آسمان است صاحب حزن و اندوه دنيوى اگر به ذكر و فكر بپردازد، صورت ذكر وفكر خواهد بود، نه آن ذكر و فكرى كه به دل راه مى‏يابد.

در اخبار داود عليه السلام آمده است كه: «يا داود، مالاوليائى و الهم بالدنيا، ان الهم يذهب حلاوة مناجاتى من قلوبهم، ان محبى من أوليائى أن يكونوا روحانيين لا يغتمون» (جامع السعادات، ج 3، ص 213) يعنى «اى داود، اولياى من كجا و هم و غم دنيا كجا؟ هم و غم دنيوى حلاوت مناجات با من را از دلهاى آنان مى‏برد. محبين از اولياى من بايد روحانيان فارغ از هم دنيا و آزاد از حزن و اندوه آن باشند».

در يك جمله بايد گفت، آنكه در سلك اهل سلوك درآمده، و قدم در ميدان حب و طلب گذارده است، بالاترين جفاى او در اين مقام، همين است كه با أغيار مسرور گردد، و از فقدان آنها محزون و مغموم باشد، در حالى كه ادعاى حب حق مى‏كند، و دعوى طلب جناب او دارد، آنهم با اين زبان كه: لا اله الا هو.

قدم گذاشتن در ميدان حب، و طلب جناب او چنين ايجاب مى‏كند كه محب شائق و طالب صادق از هيچ چيز خوفى نداشته باشد و براى هيچ چيز حزن و اندوه به دل راه ندهد، و فقط خوف از حرمان و غم هجران حضرت مقصود را داشته باشد. مگر نه اين است كه او خود راه ورسم حب وطلب را براى محببن و طالبين بيان نموده و فرموده است كه: «الا ان اولياء الله لا خوف عليهم ولا هم يحزنون».




  • در ره او هر چه هست تا دل و جان نفقه كن
    تو به يكى زنده‏اى از همه بيزار باش



  • تو به يكى زنده‏اى از همه بيزار باش
    تو به يكى زنده‏اى از همه بيزار باش



/ 490