تو گويى لفظ من در هر عبارت
چو كردى پيشواى خود خرد را
برو اى خواجه خود را نيك بشناس
من و تو برتر از جان و تن آمد
كه اين هر دو ز اجزاى من آمد
به سوى روح مىباشد اشارت
نمىدانى ز جزو خويش خود را
كه نبود فربهى مانند آماس
كه اين هر دو ز اجزاى من آمد
كه اين هر دو ز اجزاى من آمد