امر دوم: عزم بر عدم عود به معصيت براى هميشه - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ندامت واقعى نموده و آتش ندامت را در دل او ايجاد كند.

از اين حقيقت هم نبايد عفلت بكنيم كه ندامت سالك در مقام توبه اگر در اول امر بى‏جان و صورى هم باشد، به مرور با ادامه سلوك عبودى ندامت وى نسبت به گذشته كامل‏تر و شديدتر مى‏شود و آتش ندامت در باطن وى شعله‏ور مى‏گردد.


امر دوم: عزم بر عدم عود به معصيت براى هميشه

دوم از اركان توبه عبارت است از تصميم بر عدم عود به معصيت و به تعبيرى، تصميم بر ترك آن براى هميشه و ثابت بر روى اين تصميم.

به اين نكته دقيق در اينجا بايد توجه داشته باشيم كه آنچه ركن است، خود همان تصميم گرفتن يا عزم كردن بر ترك است كه در مقام عمل هم بايد اين تصميم به تحقق عينى رسيده و صدق آن عملا روشن گردد. دربيان روشنتر، ركن اساسى در مقام توبه، مسئله تصميم يا عزم بر ترك گناه است كه يك مسئله درونى و قلبى است، آنهم تصميم بر ترك براى هميشه. و اين در حقيقت، پاك كردن باطن و قلب خويش از لوث مخالفت با حق است.

سالك با اين تصميم خويش رنگ مخالفت با حق را از باطن خود پاك مى‏كند و ديگر چنين رنگى در قلب او نيست.

و آنچه مهم مى‏باشد همين مسئله است.

روح سالك و قلب او بايد از اين رنگ كه بدترين رنگ است پاك باشد. سالكى كه در مقام طلب آمده و قدم در طريق توحيد گذاشته و راه فقر در پيش گرفته و از همان اول دم از محبت مى‏زند، نبايد رنگ مخالفت با حضرت او را با خود داشته باشد، و نمى‏شود بدون كنار گذاشتن و بدون دور كردن اين رنگ از خود، دعوى محبت نمود، زيرا در اين صورت دعوى بى حقيقت خواهد بود و صدق در ميان نخواهد بود.

كسى كه مثلا به مقام توبه آمده و ليكن تصميم جدى بر ترك معصيت الى الابد نگرفته است و هنوز فكر بازگشت به گناه را در باطن خويش دارد، يعنى دل از گناه برنداشته و مى‏بيند به حكم هواى نفس نمى‏تواند براى هميشه دل از گناه بر دارد و باطناً حاضر بر اين دل برداشتن دايمى نمى‏گردد، اگر چه عملا هم گناه را به هر علتى كه باشد انجام ندهد، چنين كسى نمى‏تواند صادقانه در مقام طلب بيايد و ادعاى محبت كند. و اگر خود نيز منصفانه بر حال خود و بر باطن خود بنگرد، خواهد فهميد كه شرط اين مقام قبل از هر چيزى تصميم بر كنار گذاشتن مخالفت با اوست براى هميشه، آن هم به نحوى كه در عمل روشن گردد.

حضرت حق به باطن انسان ناظر است و اگر در باطن او فكر بازگشت به گناه درآينده، و تمايل به آنرا بيابد، روى آن حساب مى‏كند و او را با كسى كه تصميم جدى گرفته و دل از معصيت براى هميشه برداشته، يكسان قرار نمى‏دهد، زيرا كه او «حسيب» است و نيز «سريع الحساب» است.

نبايد از اين حقيقت قرآنى غفلت بكنيم كه مى‏فرمايد: «و ان تبدوا ما فى أنفسكم أوتخفوه يحاسبكم به الله فيغفر لمن يشاء و يعذب من يشاء و الله على كل شى‏ء قدير» (آيه 284 سوره بقره). يعنى «و آنچه را كه در دل داريد، چه ظاهر بكنيد و چه مخفى بداريد، خداى متعال با آن شما را به محاسبه مى‏كشد و روى آن حساب باز مى‏كند، و سپس هر كه را خواست مشمول مغفرت مى‏كند و هر كه را خواست عذاب مى‏نمايد و خدا بر هر چيز قادر است».




  • ما برون را ننگريم و قال را
    ناظر قلبيم اگر خاشع بود
    گر چه گفت لفظ ناخاضع بود



  • ما درون را بنگريم و حال را
    گر چه گفت لفظ ناخاضع بود
    گر چه گفت لفظ ناخاضع بود



(دفتر دوم مثنوى)

آن كس كه تا حدودى بخود آمده و به فكر سلوك الى الله مى‏افتد و در مقام توبه در اين مرحله حساس حاضر به دل برداشتن از معصيت براى هميشه نمى‏گردد، از محاسبه پروردگار در همين مرحله مستثنى نخواهد بود، و آن اينكه، در سلوك خود موفق نبوده و از افاضات و عنايات خاصه ربوبى محروم شده و از حركت و سير در مدارج و منازل بى بهره خواهد بود، اگر چه به بعضى از اوراد و اذكار و مجاهدتها نيز بپردازد، زيرا قلب

/ 490