امر دوم: عزم بر عدم عود به معصيت براى هميشه
دوم از اركان توبه عبارت است از تصميم بر عدم عود به معصيت و به تعبيرى، تصميم بر ترك آن براى هميشه و ثابت بر روى اين تصميم.به اين نكته دقيق در اينجا بايد توجه داشته باشيم كه آنچه ركن است، خود همان تصميم گرفتن يا عزم كردن بر ترك است كه در مقام عمل هم بايد اين تصميم به تحقق عينى رسيده و صدق آن عملا روشن گردد. دربيان روشنتر، ركن اساسى در مقام توبه، مسئله تصميم يا عزم بر ترك گناه است كه يك مسئله درونى و قلبى است، آنهم تصميم بر ترك براى هميشه. و اين در حقيقت، پاك كردن باطن و قلب خويش از لوث مخالفت با حق است.سالك با اين تصميم خويش رنگ مخالفت با حق را از باطن خود پاك مىكند و ديگر چنين رنگى در قلب او نيست.و آنچه مهم مىباشد همين مسئله است.روح سالك و قلب او بايد از اين رنگ كه بدترين رنگ است پاك باشد. سالكى كه در مقام طلب آمده و قدم در طريق توحيد گذاشته و راه فقر در پيش گرفته و از همان اول دم از محبت مىزند، نبايد رنگ مخالفت با حضرت او را با خود داشته باشد، و نمىشود بدون كنار گذاشتن و بدون دور كردن اين رنگ از خود، دعوى محبت نمود، زيرا در اين صورت دعوى بى حقيقت خواهد بود و صدق در ميان نخواهد بود.كسى كه مثلا به مقام توبه آمده و ليكن تصميم جدى بر ترك معصيت الى الابد نگرفته است و هنوز فكر بازگشت به گناه را در باطن خويش دارد، يعنى دل از گناه برنداشته و مىبيند به حكم هواى نفس نمىتواند براى هميشه دل از گناه بر دارد و باطناً حاضر بر اين دل برداشتن دايمى نمىگردد، اگر چه عملا هم گناه را به هر علتى كه باشد انجام ندهد، چنين كسى نمىتواند صادقانه در مقام طلب بيايد و ادعاى محبت كند. و اگر خود نيز منصفانه بر حال خود و بر باطن خود بنگرد، خواهد فهميد كه شرط اين مقام قبل از هر چيزى تصميم بر كنار گذاشتن مخالفت با اوست براى هميشه، آن هم به نحوى كه در عمل روشن گردد.حضرت حق به باطن انسان ناظر است و اگر در باطن او فكر بازگشت به گناه درآينده، و تمايل به آنرا بيابد، روى آن حساب مىكند و او را با كسى كه تصميم جدى گرفته و دل از معصيت براى هميشه برداشته، يكسان قرار نمىدهد، زيرا كه او «حسيب» است و نيز «سريع الحساب» است.نبايد از اين حقيقت قرآنى غفلت بكنيم كه مىفرمايد: «و ان تبدوا ما فى أنفسكم أوتخفوه يحاسبكم به الله فيغفر لمن يشاء و يعذب من يشاء و الله على كل شىء قدير» (آيه 284 سوره بقره). يعنى «و آنچه را كه در دل داريد، چه ظاهر بكنيد و چه مخفى بداريد، خداى متعال با آن شما را به محاسبه مىكشد و روى آن حساب باز مىكند، و سپس هر كه را خواست مشمول مغفرت مىكند و هر كه را خواست عذاب مىنمايد و خدا بر هر چيز قادر است».
ما برون را ننگريم و قال را
ناظر قلبيم اگر خاشع بود
گر چه گفت لفظ ناخاضع بود
ما درون را بنگريم و حال را
گر چه گفت لفظ ناخاضع بود
گر چه گفت لفظ ناخاضع بود