خلق اطفالند، جز مست خدا
نيست بالغ جز رهيده از هوا
نيست بالغ جز رهيده از هوا
نيست بالغ جز رهيده از هوا
گفت دنيا لهو و لعب است و شما
از لعب بيرون نرفتى كودكى
بى زكات روح كى باشى زكى
كودكيد و راست فرمايد خدا
بى زكات روح كى باشى زكى
بى زكات روح كى باشى زكى
نظرى عميق بر وضع خويش در حين معصيت
سالك بيدار در مقام توبه ازحرامها بايد وضع خويش را در ايام گذشته و حال بخوبى مورد دقت قرار داده و نگاه دقيق و عميقى به خود كند و ببيند در باطن امر در حين معصيت و مخالفت با خدا در چه وضعى بوده و مىباشد. وقتى نظر به وضع خود به هنگام انجام دادن معصيت مىكند، حقيقت امر راچنين مىبيند كه:الف: مصيبت بسيار بزرگ و فوق تصور به هنگام ابتلاء به حرام دامنگير وى مىگردد و او در حقيقت از نظر حق مىافتد و به حال خود واگذار مىشود و بلكه، تحت ولايت شيطان قرار مىگيرد؛ و اين، مصيبتى است بس بزرگ كه هر كس بفهمد هرگز راضى به آن نگردد. در بيان روشنتر، وى در حين معصيت، با مخالفت كردن با خداى متعال موجب اين مىشود كه خود را از نظر حق بيندازد و خود را تحت ولايت شيطان قرار دهد.خداى متعال كسى را كه خلق مىكند، در حقيقت از او ياد مىنمايد و ايجاد خدا، عين يادكردن اوست.و نيز، كسى را كه به راه ايمان هدايت مىكند، باز به رحمت خود از او ياد مىفرمايد و به راه ايمان آوردن خداى متعال، عين ياد كردن اوست، و ياد كردن او، يعنى نظر داشتن او و عنايت او.وقتى بنده به مخالفت با خداى خويش برخاسته و گناه مىكند، خود را از نظر او مىاندازد و او نيز وى را به حال خود واگذار نموده و ازنظر مىاندازد. و چه مصيبتى بزرگتر از اين؟!. راضى گشتن به اين معنى از عاقلى بر آورده نيست، زيرا مگر مىشود تحمل كرد كه او انسان را بعد از اينكه از وى ياد فرموده است، از خود براند و نظر عنايت خود را از وى بردارد، آنهم بر اثر جهالت خود انسان؟!!.
چون تو را شه ز آستانه پيش خواند
تو يقين مىدان كه جرمى كردهاى
كه مرا روزى و قسمت اين بدست
قسمت خود خود بريدى تو زجهل
قسمت خود را فزايد مرد اهل
باز سوى آستانه باز راند
جبر را از جهل پيش آوردهاى
پس چرا دى بودت آن دولت به دست
قسمت خود را فزايد مرد اهل
قسمت خود را فزايد مرد اهل