نظرى عميق بر وضع خويش در حين معصيت - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفسيرهاى نادرست برخى از آيات قرآنى و يا روايات و بيانات وارده توجيه شود.




  • خلق اطفالند، جز مست خدا
    نيست بالغ جز رهيده از هوا



  • نيست بالغ جز رهيده از هوا
    نيست بالغ جز رهيده از هوا






  • گفت دنيا لهو و لعب است و شما
    از لعب بيرون نرفتى كودكى‏
    بى زكات روح كى باشى زكى



  • كودكيد و راست فرمايد خدا
    بى زكات روح كى باشى زكى
    بى زكات روح كى باشى زكى



(دفتر اول مثنوى)


نظرى عميق بر وضع خويش در حين معصيت

سالك بيدار در مقام توبه ازحرامها بايد وضع خويش را در ايام گذشته و حال بخوبى مورد دقت قرار داده و نگاه دقيق و عميقى به خود كند و ببيند در باطن امر در حين معصيت و مخالفت با خدا در چه وضعى بوده و مى‏باشد. وقتى نظر به وضع خود به هنگام انجام دادن معصيت مى‏كند، حقيقت امر راچنين مى‏بيند كه:

الف: مصيبت بسيار بزرگ و فوق تصور به هنگام ابتلاء به حرام دامنگير وى مى‏گردد و او در حقيقت از نظر حق مى‏افتد و به حال خود واگذار مى‏شود و بلكه، تحت ولايت شيطان قرار مى‏گيرد؛ و اين، مصيبتى است بس بزرگ كه هر كس بفهمد هرگز راضى به آن نگردد. در بيان روشنتر، وى در حين معصيت، با مخالفت كردن با خداى متعال موجب اين مى‏شود كه خود را از نظر حق بيندازد و خود را تحت ولايت شيطان قرار دهد.

خداى متعال كسى را كه خلق مى‏كند، در حقيقت از او ياد مى‏نمايد و ايجاد خدا، عين يادكردن اوست.

و نيز، كسى را كه به راه ايمان هدايت مى‏كند، باز به رحمت خود از او ياد مى‏فرمايد و به راه ايمان آوردن خداى متعال، عين ياد كردن اوست، و ياد كردن او، يعنى نظر داشتن او و عنايت او.

وقتى بنده به مخالفت با خداى خويش برخاسته و گناه مى‏كند، خود را از نظر او مى‏اندازد و او نيز وى را به حال خود واگذار نموده و ازنظر مى‏اندازد. و چه مصيبتى بزرگتر از اين؟!. راضى گشتن به اين معنى از عاقلى بر آورده نيست، زيرا مگر مى‏شود تحمل كرد كه او انسان را بعد از اينكه از وى ياد فرموده است، از خود براند و نظر عنايت خود را از وى بردارد، آنهم بر اثر جهالت خود انسان؟!!.




  • چون تو را شه ز آستانه پيش خواند
    تو يقين مى‏دان كه جرمى كرده‏اى
    كه مرا روزى و قسمت اين بدست
    قسمت خود خود بريدى تو زجهل‏
    قسمت خود را فزايد مرد اهل



  • باز سوى آستانه باز راند
    جبر را از جهل پيش آورده‏اى
    پس چرا دى بودت آن دولت به دست
    قسمت خود را فزايد مرد اهل
    قسمت خود را فزايد مرد اهل



(دفتر دوم مثنوى)

در اين روايت از امام على بن موسى الرضا صلوات الله عليه دقت مى‏كنيم كه مى‏فرمايد: «أوحى الله عزوجل االى نبى من الانبياء: اذا أطعت رضيت و اذا رضيت باركت وليس لبركتى نهاية، و اذا عصيت غضبت و اذا غضبت لعنت و لعنتى تبلغ السابع من الورى»(اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، باب الذنوب). يعنى «خداى متعال به يكى از پيامبران وحى فرمود كه: وقتى اطاعت شوم، راضى گردم ووقتى راضى گردم، بركات خود رانازل كنم و بركاتم را نهايتى نيست؛ و وقتى با من مخالفت شود، به غضب آيم و وقتى به غضب آيم، دور سازم و طرد كنم، و طرد و لعن من به هفت پشت رسد (چيزى باقى نگذارد).

ب: در حين انجام دادن معصيت، جهالتى دامنگير وى مى‏باشد كه به حساب نيايد و آن اينكه، همانند يك موجود فاقد عقل و شعور، عوض اينكه به هنگام ابتلاء به معصيت به حال خويش گريه كند و به وحشت افتدا،

/ 490