حب دنيا موجب تاريكى دل و از كار افتادن آن است
از جمله لطمات و مضرات حب دنيا، تيرگى دل و تاريكى آن، و به تعبيرى، از كار افتادن آن است.براى يك سالك در طى طريق سلوك كه طريق بسيار دقيق و عميق و پر اسرار از يك سو، و طريق بسيار طولانى و پر مخاطره از سوى ديگر مىباشد، مهمترين مسئله عبارت از روشنى دل و سلامت آن است. دل سالك بايد دلى روشن و سالم باشد تا بتواند در طى طريق سلوك موفق باشد. ريزه كاريها و دقايق طريق آنچنان زياد و عميق است كه اگر دل، دل نباشد و تيرگى و شدت محجوبيت آن مانع از اين گردد كه دل از دريافت آنچه بايد دريافت كند محروم باشد، مسلماً سالك در اين طريق موفق نخواهد بود.ريزه كاريها و دقايق طريق را، مخصوصاً در اواسط ونهايات، با عقل جزئى نمىشود دريافت نمود و از حيطه آن خارج است. و همچنين، اشارات بسيار لطيف را كه در آيات و روايات و أدعيه مأثوره هست و دريافت آنها براى سالك يك ضرورت مىباشد، با عقل جزئى نمىتوان يافت. و همين طور، اشارات و هدايتهاى ربوبى را كه قدم به قدم در منازل مختلف سلوك از جانب ربوبيت به باطن سالك مىرسد، با عقل جزئى نمىشود دريافت نمود، و اصولا شأن عقل جزئى اين نيست و دريافت آنها فقط از طريق دل بوده ونيل به آنها در شأن دل است ؛ و به تعبيرى، آنچه اين افاضات ربوبى را قبول ميكند، دل است وبس. طبعاً دل بايد صلاحيت قبول آنها را داشته باشد والا محروم خواهد بود.
گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض
ورنه هر سنگ و گلى لؤلؤ و مرجان نشود
ورنه هر سنگ و گلى لؤلؤ و مرجان نشود
ورنه هر سنگ و گلى لؤلؤ و مرجان نشود
چون نبد بوجهل از اصحاب درد
ديد صد شق قمر باور نكرد
ديد صد شق قمر باور نكرد
ديد صد شق قمر باور نكرد