در اينجا به گوشهاى از گفتنيهاى مربوط به يكى از اسرار نهفته در استكانت كه در اين مقام دانستن آن مفيد است اشاره مىكنيم، و سخن خود را سر بسته مىگوييم. و آن اينكه:استكانت عبودى دل را متصل به عرش تدبير مىكند، يعنى دل را به قلوب شريفه و پر اسرار خلفاى الهى صلوات الله عليه كه مساكن مشيت ربوبى و مكامن اراده پروردگار متعال هستند مرتبط مىسازد، همانند ارتباط نهرها به درياها، وجويها به چشمهها. در نتيجه، در مقام دعا و مسئلت، روى آوردن دل به خدا با حال استكانت، و درخواست حاجت از جناب او معناى خاصى پيدا مىكند، و حساب مخصوصى در اجابت پيش مىآيد كه اهل دل مىدانند، و چگونگى و حقيقت عينى آن را صاحبان كشف مىيابند. البته اين در صورتى است كه شرايط ديگر، يعنى اصرار بر مسئلت، اقبال بر حاجت، ورجاى اجابت هم مراعات گردد.گرچه با دقت روشن مىشود ما چه مىگوييم، ليكن براى اينكه اشتباه نشود باز تصريح مىكنيم اين معناى خاص كه گفتيم، در خصوص آنهايى است كه از اصل استكانت عبودى، يعنى از عبوديت در حد خود بر خوردار باشند، و آنگاه در مقام دعا و مسئلت هم با حال استكانت به آن بپردازند. منظور اين نيست كه هر كس در دعا حال استكانت داشته باشد از اين معناى خاص بهرهمند خواهد بود، اگر چه از اصل استكانت عبودى، يعنى از عبوديت خبرى در او نباشد. سخن در دلى است كه اسرار به آن راه يابد، نه در هر دل، و به