صد هزاران فضل داند از علوم جان خود را مىنداند آن ظلوم
جان خود را مىنداند آن ظلوم جان خود را مىنداند آن ظلوم
(دفتر سوم مثنوى)همه مقاصد، و همه گمشدهها را بايد در «خود» يافت، و همه هم در «خود» است. با فكر در «خود» و با شناخت «خود» مىتوان به آنچه مطلوب است نايل آمد.
در خور فهم عوام اين گفته شد از سخن باقى آن بنهفته شد
از سخن باقى آن بنهفته شد از سخن باقى آن بنهفته شد
(دفتر چهارم مثنوى)در هر صورت، در مرحله اول چند قدم با شما همگام مىشويم، و با هم به «فكر» در صفات و خصوصيات وجودى خود، و به تعمق در آنها مىپردازيم، و از اين طريق به گوشههاى از حقايق توحيد، و حقايق هستى نزديك مىشويم. و بر شماست كه خود قدمهاى ديگر را برداريد، و در آثار و اسرار وجودى «خود» فكر كنيد، تا از طرفى خود را بهتر بشناسيد، و از طرفى راه شناخت حقايق توحيد و اسرار وجود را به روى خود باز نماييد.
حقيقت ما كيست؟ چيست ؟
اين اولين سؤالى است كه مطرح مىشود، و جواب درست و روشن آنرا پيدا كردن هم كار ساده و آسانى نيست.اينكه ما فقط اين «بدن» نيستيم، و در آن خلاصه نمىشويم، مطلبى است كه احتياج به آوردن دليل در اينجا، و احتياج به شرح و بسط در اين مقام ندارد.در اين باب اهل تحقيق دلايل بسيار، و در عين حال روشن و متقن ذكر كرده، و مطالب بسيار سودمندى گفتهاند كه هر كس بخواهد مىتواند به گفتهها و نوشتههاى آنان مراجعه كند، و بهرهمند گردد.فقير نيز در جلد اول كتاب «معاد يا بازگشت به سوى خدا» در اين باب بررسيها كرده، و دلايل و شواهدى ذكر نمودهايم، و طالبين مىتوانند به آن كتاب مراجعه كنند.البته زياد احتياج به اين مراجعهها نيست، زيرا با تأمل خوب، و تأمل پاك از هرگونه تعصب و تقليد، به وضوح خواهيم يافت كه ما فقط «بدن» نيستيم، و نه تنها اين را خواهيم يافت، بلكه، براى ما كاملا روشن خواهد شد كه حقيقت ما غير از «بدن» است، و سخت مرتبط به بدن و نوعى متحد با آن.اين «بدن» با تركيب مادى خاصى كه دارد، در اصل، در اين حيات دنيوى همانند «ابزار عمل» براى حقيقت ماست، و در عين حال، بايد گفت مرتبه بسيار نازلى از حقيقت مرموز ما نيز مىباشد. كما اينكه در خواب، و به هنگامى كه حقيقت ما از بدن مادى دنيوى تا حدودى منقطع مىگردد، بدن ديگرى كه بدن مثالى است «ابزار عمل» براى حقيقت ما مىگردد، كه آن هم به جاى خود مرتبهاى از مراتب وجودى، و ظهورى از ظهورات حقيقت ماست. و كما اينكه بعد از مرگ، و در عوالم برزخى هم «ابزار عمل» براى حقيقت ما «بدن برزخى» است.و در بيان كلى بايد گفت، حقيقت ما را در هر عالمى از عوالم و در هر شرايطى، به تناسب، بدنى هست، و در اصل هم بى بدن مىباشد و غير مقيد به آن. (دقت شود).در هر صورت، در جاب اين سؤال كه حقيقت ما كيست و چيست؟ بايد به آنچه همه مىيابيم دقت كنيم، يعنى بايد ببينيم ما خود در اين مقام چه مىيابيم؟.در مرحله اول همه ما به وضوح مىيابيم كه حقيقت ما عبارت از آن است كه با كلمه «من» به آن اشاره مىكنيم.ما همه با كلمه «من» به حقيقت «خود» اشاره مىكنيم، و اين چيزى است براى همه مشهود و معلوم، و در آن