قال الله تعالى:«أفمن شرح الله صدره للاسلام فهو على نور من ربه فويل للقاسية قلوبهم من ذكر الله اولئك فى ضلال مبين» [1] بعد از بيان ذكر نفسى، چه بهتر چند جملهاى در خصوص اهميت و بركات آن بگوييم، تا سالكان را موجب تذكر و بصيرت بيشتر گردد.ذكر نفسى را اهميت خاصى هست كه نبايد از آن غفلت كرد. ذكر نفسى به معنى ذكر در باطن را به حقيقت كلمه مىتوان «ذكر» ناميد، و ياد مطلوب دانست.توجه داريم كه حقيقت انسان، همان روح او، دل او، و باطن اوست، نه اين جسد ظاهر و اجزاء آن كه از آن جمله است زبان ظاهر.حقيقت تو، روح تو، دل تو، و باطن تو است ،و در تعبير دقيقتر، همان چيزى است كه با كلمه «من» به آن اشاره مىكنى.«تو» يعنى «روح تو»، «دل تو» و «باطن تو». و «تو» آن وقت به ذكر حضرت معبود پرداختهاى كه روح تو، دل تو، و باطن تو متوجه حضرت او باشد و به ذكر او بپردازد، نه اينكه زبان تو مشغول باشد، و لفظ ذكر را بدون توجه به معنى آن، و بدون حضور دل، تكرار كند. اين نوع از ذكر، كه گاهى به «ذكر قالبى» از آن تعبير مىشود، اگر چه براى خود، و در حد خود، در بعضى از صور خالى از آثار و بركات نمىباشد، و نورانيت آن، و باطن آن تا حدودى بر وجود انسان مىتابد، وليكن ذكر به معنى كلمه اين نيست، بلكه ذكر، ذكر باطن، و