جان مسئله در سلوك عبودى، و ركن اساسى در طى طريق براى يك سالك دردمند، ارتباط قلبى، و به تعبيرى، ارتباط باطنى وى با حضرت حق است. اين ارتباط باطنى، همان «ايمان» به اوست. ايمان به حق، ارتباط باطنى با حق است. انسان، با ايمان به حق، باطناً با او ارتباط پيدا مىكند. در بيان ديگر، ايمان، رشته ارتباطى است بين قلب انسان وبين خداى متعال، و رابطه بين او و خدا با همين رشته نامرئى كه رشته تكوينى و متناسب با قلب انسان است برقرار مىشود.آنچنان كه بعضيها فكر مىكنند، ايمان به حق، يك امر ذهنى و خشك و خالى، يا فكرى و عقل محض نيست، بلكه، يك امر قلبى و يك واقعيت موجود در قلب است. ذهن، فكر، و عقل، با حركت و تفكر و تعقل، موجب به ظهور رسيدن ايمان در قلب، و نيز، موجب به كمال رسيدن ايمان بعد از ظهور اصل آن است، نه اينكه ايمان يك امر فكرى و ذهنى باشد، مانند امور ديگرى كه موجود در فكر و ذهن هستند.اين رشته ارتباط، رشتهنورى است بين قلب و بين نور مطلق، يعنى حضرت حق. و در عبارت ديگر، اين رشته ارتباط، يك طريق نورى است از قلب به سوى جناب او. قلب از اين طريق به او ارتباط دارد و از اين طريق به سوى او متوجه مىگردد، و افاضات جناب او از اين طريق به قلب مىرسد(دقت شود).هر چه اين رشته ارتباط يا طريق نورى كاملتر باشد، ارتباط قلب با جناب اونيز كاملتر، و نزديكى قلب به جناب بيشتر، وافاضات جناب او زيادتر وبالاتر است. بعكس، هر چه اين رشته ارتباط يا طريق نورى ضعيفتر باشد و يا خلل داشته باشد، ارتباط قلب با حق نيز ضعيفتر و توأم با خللهاست، و دورى و فاصله قلب از جناب او بيشتر، و افاضات حق هم كمتر است.معنى كمال ايمان و ضعف آن، كامل بودن و يا ضعيف بودن اين رشته ارتباط يا اين طريق نورى است.آنچه ايمان انسان را كاملتر مىكند، در حقيقت، رشته ارتباط قلبى او با خدا، يا طريق نورى بين او و بين خدا را كاملتر مىكند، و در مقابل، آنچه به ايمان انسان ضرر مىرساند و به آن لطمه وارد مىكند، در حقيقت، به رشته ارتباط قلبى او با خدا، يا به طريق نورى او به سوى خدا ضرر مىرساند و لطمه وارد مىكند.هر حركتى از انسان، چه ظاهرى و چه باطنى، چه جزئى و چه كلى، به حكم محاسبه الهى، و به حكم حسابگرى مقام ربوبى، بىتأثير در ايمان انسان، يعنى در ارتباط قلبى او با حضرت حق نخواهد بود؛ و ان تبدوا ما فى أنفسكم أو تخفوه يحاسبكم به الله (آيه 284 سورها بقره).اين تأثير، يا تأثير مثبت خواهد بود و يا تأثير منفى، يعنى يا ايمان و رشته ارتباط قلبى انسان با خداى متعال را تكميل خواهد نمود، و يا آنرا تضعيف خواهد كرد، آنهم در درجات مختلف، چه در جانب تأثير مثبت، و چه در جانب تأثير منفى، يعنى بعضى از حركات ظاهرى يا باطنى انسان در تكميل ايمان و رشته ارتباط قلبى او باخدا تأثير بيشتر و بالاترى دارد، و بعضى تأثير كمتر و ضعيفتر، و همچنين، بعضى از حركات ظاهرى يا باطنى انسان در تضعيف ايمان و رشته ارتباط قلبى او با خدا تأثير بيشترو بالاترى دارد، وبعضى تأثير كمتر و ضعيفتر.در بيان دقيق بايد گفت، هر حركتى، چه ظاهرى و چه باطنى ،به جاى خود از تأثير خاصى برخوردار است، و هر حركتى به تناسب خود در تكميل و يا تضعيف ايمان و ارتباط قلبى نقش دارد، گاهى اين تأثير بسيار بالاست، و گاهى متوسط است، و گاهى هم در حد پايينترى است.غضب نابجا نيز، چه در هيجان و حركت درونى خلاصه بشود و در عمل به ظهور نرسد، و چه در عمل هم ظاهر گردد، از جمله حركات انسان است كه در ايمان وى، يعنى در ارتباط