زآنكه در الاست او از لا گذشت هر كه در الاست او فانى نگشت .
هر كه در الاست او فانى نگشت . هر كه در الاست او فانى نگشت .
(دفتر اول مثنوى)و لذا در همين زيارت جامعه بطورى كه اشاره كرديم در جايى مىخوانيم: «و نوره و برهانه عندكم». يعنى «و نور و برهان حق در نزد شماست» و در جاى ديگر مىخوانيم: «السلام على الائمة الدعاة و... و صراطه و نوره و برهانه» يعنى «سلام بر امامان بزرگوارى كه دعوت كننده بسوى خدا و... و صراط او و نور او هستند».در جمله اول گفته مىشود، نورحق در نزد شماست و در جملهدوم خود آنان را نور حق مىگوييم. نور، يك نور است و بس، چه نور حق بناميم، چه نور و جه حق بگوييم، و چه نور صاحبان ولايت.
آب خواه از جو بجو خواه از سبو كاين سبو را هم مدد باشد زجو
كاين سبو را هم مدد باشد زجو كاين سبو را هم مدد باشد زجو
(دفتر اول مثنوى)
نظر صاحبان ولايت مطلقه حامل نور يقظه مىباشد
خداى متعالى حقايق نورى آنان را در نظام وجود بلحاظ مظهريت اسم جمع خود، صاحب مقام محمود قرار داده و به آنان شفاعت مقبوله در تكوين عطا فرموده است. ولكم المودة الواجبة و الدرجات الرفيعة و المقام المحمود و المكان المعلوم عندالله عزوجل و الجاه العظيم و الشأن الكبير و الشفاعة المقبولة.پيداست هر چه رابطه انسان با دارندگان مقام ولايت، رابطه خوبى باشد، و هر چه سعى در جلب نظر آنان بنمايد، بلحاظ اينكه وسائط بين انسان و خدا هستند، طبعاً از افاضات ربوبى، و به تعبيرى، از بركات وجودى آنان كه همان فيوض الهى است حظ و نصيب بيشترى خواهد داشت. در بيان سادهتر، خداى متعال آنان را سبب فيض خود قرار داده است كه بايد از طريق اين سبب از افاضات او بهرهمند شد. و اين، حكم همه وسائط در وجود است. ان الحكم الالله امر الاتعبدوا الا اياه (آيه 40 سوره يوسف).آن نور الهى و آن جذب ربوبى كه «يقظه» و «انتباه» مىناميم و يكسره انسان را بخود آورده و پردههاى اوهام و جهل و غفلت را كنار زده و او را بيدار مىكند، آن هم در درجات مختلف، در توجه خاص آنان و در نظر كارساز و دم پاك آنان نفهته است و اين، مشيت حق مىباشد.در بيان ديگر، توجه و نظر آنان حامل آن نور و آن جذب الهى است و به هر كسى نظرى نمودند، باذن الله او را بخود آورده و مجذوبش مىگردانند و چنان تحول و انقلابى در وجود او ايجاد مىكنند كه گويى اين شخص، آن نيست كه بود.و در اصل، خداى متعال مىكند آنچه مىكند. (دقت شود).چه بسا در مواردى كاملا تعجب آور و تحير آور باشد و كسانى با توجه و نظر آنان بخود آمده و بيدار گشته و متنبه شده باشند كه بظاهر و طبق محاسبات معمولى چنين انتظارى نمىرفت. و اين در حقيقت بدان جهت است كه نور الهى و جذب حق كه اصل مسئله است و از طريق آنان به ظهور مىرسد، چنين نيست كه حد و حدودى داشته باشد، بلكه، نور او، نور قاهر، و مشيت او، مشيت غالب است. ماشاء الله كان و مالم يشأ لم يكن.نمونههاى زيادى در اين باب نقل گرديده و ديده شده است، چه از آنهايى كه در زمان خود حضرات معصومين صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين بودهاند، و چه از آنهايى كه در زمانهاى بعدى و در هر زمانى بودهاند و مشمول عطف و نظر خاص پروردگار شده و از ورطه اوهام وغفلت و اسارت نجات يافته و بخود آمده