فرصت و وقت براى ارباب غفلت نه مفهوم است و نه مغتنم - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • سخن عشق نه آنست كه آيد به زبان‏
    اشك حافظ خرد و صبر به دريا انداخت‏
    چه كند، سوز غم عشق نيارست نهفت



  • ساقيا مى‏ده و كوتاه كن اين گفت و شنفت
    چه كند، سوز غم عشق نيارست نهفت
    چه كند، سوز غم عشق نيارست نهفت



در همه اينها كه بعنوان نمونه ذكر كرديم، سخن از وعيد در انحاء مختلف است و خوف از آن، و همه در تصديق و عيدالهى خلاصه مى‏شود.

ششم: از آثار يقظه، اغتنام وقت است اغتنام وقت، يا اغتنام فرصت نيز از آثار يقظه و انتباه است. ارباب سلوك و علماى فن در گفته‏ها و نوشته‏هاى خود به اين مسئله بعنوان يكى از آثار و يا اركان يقظه، با عبارات گوناگون، اشاره نموده‏اند.

صاحب منازل السائرين كه «يقظه» را در سه چيز و يا در سه ركن خلاصه كرده، همين مسأله را امر سوم. ذكر نموده است و آن را ركن سوم از اركان سه گانه يقظه دانسته است. عبارت وى در اين زمينه چنين است:

«و الثالث الانتباه لمعرفة الزيادة و النقصان فى الايام، و التنصل عن تضييعها، و النظر الى الضن بها، ليتدارك فائتها و يعمر باقيها». يعنى« امر سوم از اركان يقظه، عبارت است از توجه داشتن و شناختن زيادت و نقصان ايام، و حالت تضييع ايام را كنار گذاشتن، و بر ايام و لحظات خويش بخل ورزيدن، تا آنچه از ايام سپرى گشته جبران شود، و آنچه باقى مانده معمور گردد».




  • هين و هين اى راهرو بيگاه شد
    اين دو روزك را كه زورت هست زود
    اينقدر تخمى كه ماندستت بكار
    تا نمرده است اين چراغ با گهر
    هين مگو فردا كه فرداها گذشت
    تا بكلى نگذرد ايام كشت



  • آفتاب عمر سوى چاه شد
    پر افشانى بكن از راه جود
    تا در آخر بينى آنرا برگ و بار
    هين فتيله‏اش ساز و روغن اى پسر
    تا بكلى نگذرد ايام كشت
    تا بكلى نگذرد ايام كشت



(دفتر دوم مثنوى)


فرصت و وقت براى ارباب غفلت نه مفهوم است و نه مغتنم

تبعات جهل و غفلت، و آثار بى خبرى و لوازم غوطه‏ور بودن در وادى خيال، يكى دو تا نيست. محجوبين در ميان پرده‏هاى اوهام، بحكم مستورى و محجوبى، از معنى عمر دنيوى و از مفهوم فرصتى كه به انسان داده شده، بى خبرند و اصلا براى آنان از اول روشن نگشته است كه آمدن انسان به دنيا و بودن در آن تا مدت معين، چه معنايى دارد و براى چه مى‏باشد؟! و منظور واقعى و حساب شده در اين بين چيست؟!.

و به همين لحاظ كه اصل معنى عمر دنيوى، و بعبارتى اصل معنى فرصتى كه به انسان داده شده براى آنان معلوم نگشته، ارزش آن نيز براى آنها روشن نشده است. آنها چنين فكر مى‏كنند كه آمدن انسان به عالم دنيا و بودن وى در آن براى مدت معين، يك مسئله ساده‏اى بوده و چيز مهم و اسرارآميزى نيست. همينقدر خداى متعال اراده نموده و خلق كرده و خواسته است كه انسان مدتى در اين دنيا حيات داشته و سپس بميرد و در قيامت هم دوباره زنده گردد. آنچه هست، اينكه خداى متعال دستوراتى در اين بين دارد كه بتوسط انبياء به انسان ابلاغ گرديده و بايد آنها را مراعات نمود تا در قيامت گرفتار آتش نشد.

در بيان ديگر، آنها چنين برداشت كرده‏اند كه انسان در اصل براى دنيا خلق شده و دستوراتى نيز به صورت جنبى بلحاظ حضور در آخرت به او داده شده است. پيداست كه با اين شناخت و با اين برداشت بسيار سطحى و

/ 490