فكر نامجاز - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


فكر نامجاز

آنچه قبل از همه چيز لازم است گفته شود اين است كه بايد از «فكر» در «ذات حق» اجتناب گردد، كه فكر را به ذات غيبى او راه نيست، و جز تحير و سرگردانى، و يا انحراف و ضلال، عايد ديگرى نخواهد داشت.




  • در آلا فكر كردن شرط راه است
    بود در ذات حق انديشه باطل‏
    محال محض دان تحصيل حاصل



  • ولى در ذات حق محض گناه است
    محال محض دان تحصيل حاصل
    محال محض دان تحصيل حاصل



(گلشن راز)

مقام ذات، و هويت غيبيه

«ذات حق» كه از آن به «هويت غيبيه»، «غيب ذات»، «مقام ذات»، «مرتبه ذات»، و گاهى هم به الفاظ ديگر ماند «عنقاء» و (غيب الغيوب» تعبير آورده مى‏شود، وجود صرف، و صرف وجود است. هيچ گونه حدى ندارد، غير محدود است. از جميع تعينات، چه مفهومى، و چه مصداقى، مبر است. نه نامى دارد، و نه نشانى، نه اسمى دارد، و نه رسم و صفتى، نه با اسم يا صفتى مقيد است، و نه با عدم آن اسم يا صفت. نه با تعين خاصى متعين است، و نه با عدم همان تعيين. حتى با»«اطلاق» و (عدم تعين» هم مقيد نيست، زيرا «اطلاق» و «عدم تعين» نيز به جاى خود نوعى تعين، و نوعى قيد است، و مقام ذات از آن هم منزه و مبراست. (دقت شود).

تعينات اسمى و وصفى، و به تعبيرى، اسماء و صفات حق، همه از مقام ذات متأخرند، و همه در مقام تجلى به ظهور مى‏رسند. در تجلى ذات غيبى است كه اين اسم و آن اسم، و اين صفت و آن صفت مطرح مى‏گردد؛ و كمال توحيده الاخلاص له، و كمال الاخلاص له نفى الصفات عنه، لشهادة كل صفة أنها غير الموصوف، و شهادة كل موصوف أنه غير الصفة. [1] در مقام ذات، نه كثرت مصداقى وجود دارد، و نه كثرت مفهومى، نه كثرت خارجى هست، و نه كثرت ذهنى.

حضرت استاد علامه طباطبائى رضوان الله تعالى عليه در فصل سوم [1]. نهج البلاغه، خطبه اول.

رساله توحيد كه يكى از رساله‏هاى خطى ايشان است، و اين فقير در زمانى كه از بركات محضرشان بهره‏مند بود از روى نوشته خودشان استنساخ كرده‏ام، بعد از تمهيد مقدمه‏اى مى‏فرمايد:

«و حيث ان الوجود الواجبى صرف فهو غير محدود، فهو أرفع من كل تعين اسمى و وصفى، و كل تقييد مفهومى حتى من نفس هذا الحكم، فلهذه الحقيقة المقدسة اطلاق بالنسبة الى كل تعين مفروض حتى بالنسبة الى نفس هذا الاطلاق، فافهم».

يعنى «و از آنجا كه وجود واجب تبارك و تعالى وجود صرف مى‏باشد، غير محدود است و هيچ گونه حدى ندارد.

پس، وجود او بالاتر و منزه از هر تعين اسمى و وصفى، و از هرگونه تقييد مفهومى است، حتى از خود اين حكم كه «ذات او، و وجود او را هيچ گوه تعين و قيدى نيست» نيز مبرا و منزه است. بنابراين، وجود او، و حقيقت ذات مقدس او نسبت به هر تعينى كه فرض بشود اطلاق دارد، حتى نسبت به اين «اطلاق» هم اطلاق دارد (يعنى اطلاق هم قيد ذات نيست). پس، اين مسئله را خوب بفهم».

/ 490