پيش ازين كاين سقف سبز و طاق مينا بركشند
از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
سايه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
رشته تسبيح اگر بگسست معذورم بدار
در شب قدر ار صبوحى كردهام عيبم مكن
سر خوش آمد يار و جامى بر كنار طاق بود
منظر چشم مرا ابر وى جانان طاق بود
دوستى و مهر بر يك عهد و يك ميثاق بود
ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود
دستم اندر دامن ساقى سيمين ساق بود
سر خوش آمد يار و جامى بر كنار طاق بود
سر خوش آمد يار و جامى بر كنار طاق بود