اى بخورده از خيال خام هيچ مىفتى اين سو و آن سو مست وار اى تو اين سو نيستت آن سو گذار
همچو مستان حقايق بر مپيچ اى تو اين سو نيستت آن سو گذار اى تو اين سو نيستت آن سو گذار
(دفتر سوم مثنوى)اينان اگر از بافتههاى خيالى خود نجات مىيافتند، و از درك بالايى برخوردار مىگشتند، بيدار مىشدندو به عجز خود در نيل به حقايق پوشيده و اسرار پى مىبردند، و متوجه مىشدند در همه جا، در همهچيز، و در هر دستورى از دستوارت دينى حقايق مستور و اسرار مكتومى وجود دارد كه اين عقلها و فكرها به آنها نمىرسد. در اين صورت، مىدانستند بايد توجيهات ناصحيح و سخنان ناپخته را كنار بگذارند، و تبعيت از دستورات دينى و«تعبد» را در سلوك الى الله يك ضرورت بدانند، و بالاخره، مىفهميدند كه بايد گوش باشند و راه بيداران با خبر را در پيش بگيرند.گفتنى در اين مقام نه فقط اين است كه گفتيم، بلكه، دامنهاى بس گسترده دارد، و شرحى بس طولانى. اميد آن است كه مجال مناسب آن پيش آيد، و توفيق آن حاصل گردد.از خدا مىخواهيم ما را از غرور فهم ناقص رهايى بخشد، و در علم و معرفت به مرحله اعتراف به عجز برساند، و در آن مرحله بر حيرت ما بيفزايد، انه قريب مجيب.بنابراين، اگر از بيداران باشيم، بايد بدانيم اينكه دستور مىدهند در مقام طلب حوايج از خداى متعال حالت يقين يا اميدوارى كامل به اجابت داشته باشيم، مسلماً روى حساب است، و حقيقتى در اين بين وجود دارد كه دستور براساس آن است. بايد بفهميم در حالت مذكور كه حالت مخصوص قلبى است سرى نهفته است، و داشتن و نداشتن آن با هم يكى نيست، و در مستجاب شدن دعا و مسئلت كاملا فرق مىكند. يعنى با اين حالت قلبى راه اجابت را به روى خود باز مىكنيم، كما اينكه با عكس آن كه حالت يأس از اجابت است و يك حالت قلبى ديگر مىباشد، راه اجابت را به روى خود مىبنديم.
اشارتى ديگر به سوى دل
گويى باز در اينجا خبرى از اخبار دل مطرح مىشود، و سرى از مخزن اسرار فاش مىگردد. و گويى آنچه در حالت قلبى مذكور نهفته است، به نهفتههاى دل بر مىگردد، و رمز ديگرى از رموز دل است.چنين به نظر مىآيد كه مىخواهند علاوه بر اينكه به اهل دل راه و روش دعا و مسئلت را مىآموزند، آنان را باز به سوى دل اشارت دهند كه از آنچه در آن است غافل نباشند.مىخواهند بفهمانند كه باب اجابت را خالق دل در خود دل قرار داده، و مفتاح آن به دست صاحب دل نهاده است. به عبارت ديگر،مىخواهند تذكر دهند كه خود دل را باب اجابت قرار دادهاند، و حالت يقين واميد به اجابت را مفتاح آن. بدين معنى كه، با داشتن چنين حالتى، اين باب باز مىگردد، و اجابت پروردگار متعال در صورتى كه مشيت بر آن باشد، از طريق آن به تحقق مىرسد و ظاهر مىشود. (دقت شود).آيا اجابت پروردگار متعال از «دل» مىآيد، و از «باب دل» به ظهور مىرسد؟! و آيا حالات قلبى اين چنين اهميت دارد، و هر حالتى را اثر خاصى مترتب مىشود؟! و بالاخره، آيا در اين معماى خلقت كه «دل» ناميدهاند، اينهمه حساب و كتاب هست؟! و آيا خدا همه چيز را در دل قرار داده، و دل را همه چيز؟!.