اشارتى ديگر به سوى دل - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بعضى از متصوفين بى خبر، متعرفين توجيه‏گر، توجيه گران متفلسف، فهميده‏هاى جاهل، و فريب خوردگان غافل، به گمان اينكه چيزى مى‏فهمند، و حقايق وجود و اسرار باطنى را درك مى‏كند، و به گمان اينكه مى‏توانند و حقى دارند در هر چيزى سرى بجنبانند،حتى در خصوص آنچه كه از آن محجوبند، هر كدام به نوعى و با توجيه خاصى «تعبد» را كنار مى‏گذارند، و ترك آن را جايز مى‏شمارند، و يا چندان معنى و حسابى براى آن قائل نمى‏شوند، و به اين لغزش و انحراف خود عنوان فريبنده مخصوصى هم مى‏دهند كه ساده لوحان بى خبر نيز احياناً از آنها قبول مى‏كنند، و تابع و متبوع، بدون اينكه خود توجه داشته باشند، راه خسران و هلاكت در پيش مى‏گيرند.




  • اى بخورده از خيال خام هيچ‏
    مى‏فتى اين سو و آن سو مست وار
    اى تو اين سو نيستت آن سو گذار



  • همچو مستان حقايق بر مپيچ
    اى تو اين سو نيستت آن سو گذار
    اى تو اين سو نيستت آن سو گذار



(دفتر سوم مثنوى)

اينان اگر از بافته‏هاى خيالى خود نجات مى‏يافتند، و از درك بالايى برخوردار مى‏گشتند، بيدار مى‏شدندو به عجز خود در نيل به حقايق پوشيده و اسرار پى مى‏بردند، و متوجه مى‏شدند در همه جا، در همه‏چيز، و در هر دستورى از دستوارت دينى حقايق مستور و اسرار مكتومى وجود دارد كه اين عقلها و فكرها به آنها نمى‏رسد. در اين صورت، مى‏دانستند بايد توجيهات ناصحيح و سخنان ناپخته را كنار بگذارند، و تبعيت از دستورات دينى و«تعبد» را در سلوك الى الله يك ضرورت بدانند، و بالاخره، مى‏فهميدند كه بايد گوش باشند و راه بيداران با خبر را در پيش بگيرند.

گفتنى در اين مقام نه فقط اين است كه گفتيم، بلكه، دامنه‏اى بس گسترده دارد، و شرحى بس طولانى. اميد آن است كه مجال مناسب آن پيش آيد، و توفيق آن حاصل گردد.

از خدا مى‏خواهيم ما را از غرور فهم ناقص رهايى بخشد، و در علم و معرفت به مرحله اعتراف به عجز برساند، و در آن مرحله بر حيرت ما بيفزايد، انه قريب مجيب.

بنابراين، اگر از بيداران باشيم، بايد بدانيم اينكه دستور مى‏دهند در مقام طلب حوايج از خداى متعال حالت يقين يا اميدوارى كامل به اجابت داشته باشيم، مسلماً روى حساب است، و حقيقتى در اين بين وجود دارد كه دستور براساس آن است. بايد بفهميم در حالت مذكور كه حالت مخصوص قلبى است سرى نهفته است، و داشتن و نداشتن آن با هم يكى نيست، و در مستجاب شدن دعا و مسئلت كاملا فرق مى‏كند. يعنى با اين حالت قلبى راه اجابت را به روى خود باز مى‏كنيم، كما اينكه با عكس آن كه حالت يأس از اجابت است و يك حالت قلبى ديگر مى‏باشد، راه اجابت را به روى خود مى‏بنديم.


اشارتى ديگر به سوى دل

گويى باز در اينجا خبرى از اخبار دل مطرح مى‏شود، و سرى از مخزن اسرار فاش مى‏گردد. و گويى آنچه در حالت قلبى مذكور نهفته است، به نهفته‏هاى دل بر مى‏گردد، و رمز ديگرى از رموز دل است.

چنين به نظر مى‏آيد كه مى‏خواهند علاوه بر اينكه به اهل دل راه و روش دعا و مسئلت را مى‏آموزند، آنان را باز به سوى دل اشارت دهند كه از آنچه در آن است غافل نباشند.

مى‏خواهند بفهمانند كه باب اجابت را خالق دل در خود دل قرار داده، و مفتاح آن به دست صاحب دل نهاده است. به عبارت ديگر،مى‏خواهند تذكر دهند كه خود دل را باب اجابت قرار داده‏اند، و حالت يقين واميد به اجابت را مفتاح آن. بدين معنى كه، با داشتن چنين حالتى، اين باب باز مى‏گردد، و اجابت پروردگار متعال در صورتى كه مشيت بر آن باشد، از طريق آن به تحقق مى‏رسد و ظاهر مى‏شود. (دقت شود).

آيا اجابت پروردگار متعال از «دل» مى‏آيد، و از «باب دل» به ظهور مى‏رسد؟! و آيا حالات قلبى اين چنين اهميت دارد، و هر حالتى را اثر خاصى مترتب مى‏شود؟! و بالاخره، آيا در اين معماى خلقت كه «دل» ناميده‏اند، اينهمه حساب و كتاب هست؟! و آيا خدا همه چيز را در دل قرار داده، و دل را همه چيز؟!.

/ 490