بخش دوم: توبه يا بازگشت به حضرت مقصود - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در دعاى كميل مى‏خوانيم: «يارب يارب يارب اسئلك بحقك و قدسك و اعظم صفاتك و أسمائك أن تجعل اوقاتى من الليل و النهار بذكرك معمورة و بخدمتك موصولة و أعمالى عندك مقبولة حتى تكون أعمالى و أورادى كلها و رداً و احداً و حالى فى خدمتك سرمدا» يعنى «پروردگار من، پروردگار من، پروردگارمن، از تو بحق تو و به قدس تو و به اعظم صفات و اسماء تو مى‏خواهم كه همه اوقات مرا در شب و روز به ياد و ذكر خودت آباد قرار دهى، و همه لحظاتم را در خدمتت مصروف بدارى، و همه اعمالم را نزد خود مقبول بگردانى، تا اينكه همه اعمال و اوراد من ورد واحد، و حال من هميشه در خدمت تو باشد».

در اين قسمت از دعا كه در اين باب بالاترين بيان است، مى‏گويد: خدايا، از تو مى‏خواهم در همه لحظات عمرم ورد من فقط تو باشى. و اين بدان معنى است كه همه وقت و لحظه‏هاى آن فقط براى خواست او و سير بسوى اوست و آنچنان ارزش دارد كه نبايد لحظه‏اى مصرف و براى غير او باشد.


بخش دوم: توبه يا بازگشت به حضرت مقصود


توبه يا بازگشت به حضرت مقصود

بعد از يقظه، اولين قدم در سلوك الى الله توبه، يا بازگشت است. توبه را به يك نظر مى‏شود قدم اول در سلوك بحساب آورد، و مى‏شود قدم دوم حساب نمود. اگر يقظه را قدمى در سلوك محسوب نموده و قدم اول بدانيم، توبه قدم دوم خواهد بود. و اگر يقظه را بلحاظ اينكه قدم عملى نبوده و بيدار شدن و بخود آمدن است، قدم اول ندانيم، توبه قدم اول در سلوك الى الله حساب خواهد شد. در هر صورت، بعد از يقظه، قدم اول براى سالك در سفر الى الحق، توبه يا بازگشت است.

همين كه يقظه حاصل شد و سالك مبتدى همانند كسى كه در خواب باشد و سپس بيدار گردد، بخود آمد و بيدار گشت، نسبت به روشى كه در پيش گرفته، آگاه شده و به ضلالت و انحراف خويش پى مى‏برد. او مى‏بيند كه تا بحال راه باطل را در پيش داشته و تا امروز در مسير ضلالت بوده و همه سعى وكوشش او در جهت اوهام و خيالها افتاده و همه حزنها و شاديهاى او جز عبث نبوده و همه وقت خود و قواى جسمى و روحى خود را در طريق خيالها و باطلها ضايع كرده است.




  • از خيالات تو مى‏آيد بلا
    گه خيال فرجه و گاهى دكان‏
    گه خيال مكسب و سوداگرى
    گه خيال نقره و فرزند و زن‏
    گه خيال كاله و گاهى قماش‏
    گه خيال آسيا و باغ و راغ‏
    گه خيال آشتى و جنگها
    گه خيال نامها و ننگها



  • چون خيالت فاسد آمد جابجا
    گه خيال علم و گاهى خان و مان
    گه خيال تاجرى و داورى
    گه خيال بوالفضول و بوالحزن
    گه خيال مفرش و گاهى فراش
    گه خيال ميغ و ماغ و ليغ ولاغ
    گه خيال نامها و ننگها
    گه خيال نامها و ننگها






  • هين برون كن از سر اين تخييلها
    هين بروب از دل چنين تبديلها



  • هين بروب از دل چنين تبديلها
    هين بروب از دل چنين تبديلها



(دفتر دوم مثنوى)

/ 490