كار سحر اين است كاو دم مىزند هر نفس قلب حقايق مىكند
هر نفس قلب حقايق مىكند هر نفس قلب حقايق مىكند
(دفتر سوم مثنوى)
رياء در اطوار ديگر
آنچه از صور و اشكال رياء گفتيم، همه در مجموع به رياء در خود عبادات بر مىگردد. گاهى هم رياء در حركات و اعمال ديگر انسان جلوهگر مىشود و بطور غير مستقيم به عبادات و اعمال عبودى انسان ارتباط پيدا مىكند. اين نوع از رياء نيز به صورتهاى گوناگون و در اطوار متنوعى به ظهور مىرسد بعضيها هم به اين نوع از رياء مبتلا مىشوند.به بعضى از صور يا اطوار اين نوع از رياء نيز اشاره مىكنيم تا موجب تذكر و بصيرت بييشتر باشد.الف: سعى داشته باشد خود را نحيف و داراى ضعف مفرط جسمانى نشان دهد، تا چنين به نظر بايد كه وى در مقام عبوديت از مجاهدتهاى سخت و طولانى برخوردار بوده و رياضتها كشيده، و حزنها و اندوهها، و خوفها و خشيتها داشته و دارد.ب: صداى خود را آهسته كند و بنحو خاصى صحبت كند كه نشان دهد او از حالات و خصوصيات روحى و معنوى خاصى برخوردار است و غلبه اين حالات چنين اقتضاء مىنمايد.ج: وضع سر و صورت، و شارب و محاسن را به شكل خاصى بيندازد تا نشان دهد كه وى از اهل انقطاع، و از اهل باطن، و از سالك طريق است.د: به هنگام راه رفتن با هيئت خاص يا با وقار خاصى راه برود، و يا سر خود را پايين بيندازد، و بى اعتناء به اين سو و آن سو باشد، تا نشان دهد كه وى از وقار صاحبان انقطاع برخوردار، و از همه سو منقطع، و غرق در عوالم روحى و معنوى خود است.ه: سعى داشته باشد اثر سجده، يعنى سجدههاى زياد و طولانى در پيشانى وى ديده شود، تا نشان دهد ازاهل ذكر و اهل سجده ،و از اقبال كنندگان به حضرت حق است.و: لباس يا لباسهاى مخصوص، و با كيفيت و شكل خاصى انتخاب كند، تا نشان دهد از اهل زهد و تقوى، و از اهل انخلاع از دنياست.ز: به هنگام صحبت ،و همچنين در مواقع ديگر چشمها را پايين بيندازد، سر خويش را بلند نكند، و با آرامى مخصوصى سخن بگويد كه گويى نمىخواهد حرف بزند و مىخواهد در سكوت عالم خود باشد، تا نشان دهد كه آنچنان در ذكر و فكر غوطهور است، و آنچنان مشغول به باطن است كه مايل نيست به كسى متوجه شود و با كسى حرف بزند، و مايل نيست ذكر و فكر را قطع كند و از سير خود باز بماند.ح: درمواقع برخورد با نامشروع، با منكرات و معاصى، با هتك حرمات الهى، و آنجا كه سخن از اين قبيل مسائل به ميان مىآيد، به سختى اظهار أسف و غضب كند، تا نشان دهد از اين مسائل سخت بيزار است و چنان عزت و عظمت حضرت حق در وجود او و در قلب او حساب دارد كه نمىتواند اين مسائل را ببيند يا بشنود، و يا آنچنان حب حق و عشق به جناب او بر قلب او سيطره دارد كه نمىتواند اين مسائل را تحمل كند.و نظاير اينها از حركات و افعالى كه همه براى رياء و براى نشان دادن خود از اهل دين و اهل باطن، به منظور نيل به هواهاى نفسانى و اغراض دنيوى است.ناگفته نماند كه سخن در اين نيست كه صالحان ازبندگان حق بر اثر مجاهدتهاى صادقانه عبودى، و به اقتضاى حالات و مقامات در مراتب مختلف، از خصوصياتى شبيه همين خصوصيات كه ذكر نموديم ممكن است برخوردار باشند، بلكه، سخن در تظاهر و رياء به سبب آنهاست.