گرچه در خلال مباحث گذشته تأكيد نموديم كه بايد در تحصيل «حضور» بكوشد، وليكن به جهت ضرورت اين امر، و به جهت اينكه «حضور» از اركان اساسى مىباشد، لازم ديديم در اين باب به ذكر نكاتى بپردازيم، تا سالكان صادق به ضرورت و اهميت «حضور» بيش از پيش پى برده، و در آن هيچگونه مسامحهاى نداشته باشند.«حضور» به هنگام عبادت، از مسائل ضرورى و اساسى در قبول است، و چيزى نيست كه ناديده گرفتن آن چندان اشكالى نداشته باشد.مقصود اصلى درباب«حضور» همان «حضور دل» است كه با حضور كامل آن، همه مشاعر نيز «حضور» خواهد داشت، چه فكر، و چه غير آن از مشاعر ديگر.«دل» هر كجا باشد، انسان همانجاست. «دل» به هر سو برود، انسان به همان سو رفته است، و «دل» به هر كجا متوجه شود، انسان به همانجا متوجه شده است.
توضيح و تبيين
«فكر» و «دل» را بايد دو امر اساسى در «حيات باطنى» دانست. حركت «فكر» و حركت «دل» و اسرار موجود در حركت اين دو، براى ما كه از حقايق باطنى چندان آگاهى نداريم، مجهول مانده است. توجه ما، و بررسيها و تحقيقاى ما، همه در مسائل ظاهرى، و در حركتهاى ظاهرى، و در ابعاد مختلف آنها بوده، و در نتيجه، از بحر عميق «فكر» و مخصوصاً «دل» كه در پشت پرده قرار گرفته است و عجايب بى پايانى دارد غافل ماندهايم، و نمىدانيم «فكر» يعنى چه؟ و «دل» يعنى چه؟ و نيز، نمىدانيم «حركت فكرى» يعنى چه؟ و «حركت قلبى» يعنى چه؟.نه تنها نمىدانيم، بلكه، گمان كردهايم «فكر» و «حركت فكرى» چيزى نيست كه براى ما كار درست بكند، و براى ما در پشت پرده حساب خاصى باز كرده باش، آن هم در هر لحظهاى حسابى، و در هر لحظه به شكلى، كما اينكه،