با حصول يقظه، قلب سالك از تعظيم حق تا حدودى برخوردار مى‏گردد - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«اى پيامبر بگو، آيا مى‏خواهيد به شما خبر دهم آنانى را كه زيانكارترين انسانها در مقام عمل هستند؟ آنان كسانى هستند كه سعى آنها در حيات دنيوى محو و نابود مى‏گردد و خود چنين گمان مى‏كنند كه روش خوبى را اتخاذ نموده‏اند».

لازم است ارباب نظر و اهل اشارت در آيه‏هاى 82 و 83 سوره «ص» كه خداى متعال در آنها به آنچه شيطان گفته است اشاره مى‏كند، به دقت و تدبر كاملا عميق بپردازند. در اين آيه‏هاى مى‏فرمايد: «قال فبعزتك لاغوينهم اجمعين - الا عبادك منهم المخلصين» يعنى «شيطان در مقام گفت و گو به خدا متعال گفت، حال كه به من مهلت دادى، قسم به عزت تو كه همه را اغواء خواهم كرد، مگر آن بندگانت را كه براى تو خالص گشته‏اند». لازم است دقت كنيم كه چه سرى در اين معنى هست كه شيطان به عزت خدا قسم ياد مى‏كند و مى‏گويد: «فبعزتك لا غوينهم اجمعين»؟ و چه سرى در استثناء بعدى هست كه مى‏گويد: «الاعبادك منهم المخلصين»؟.

به نظر مى‏آيد اين قسم بدين معنى باشد كه شيطان سعى خواهد كرد تا اكثر انسانها را از طرق مختلف به انحرافاتى بكشد كه با ساحت عزت و عظمت و قدس خداى متعال ناسازگار بوده و آنها را از راه يافتن به جوار او باز مى‏دارد، مگر اينكه از آنها پاك گردند، چه در حيات دنيوى با توبه و بازگشت و چه در عوالم بعد از مرگ با گرفتاريها و فشارها و عذابهاى تظهير كننده، آن هم براى بعضيها با شرايط مخصوص. به نظر مى‏آيد استثناء مخلصين بدين لحاظ باشد كه آنان از هر نقيصه و عيبى كه با ساحت قدس و با ساحت عز و عظمت خداى متعال ناسازگار است مبرا گشته و حتى از نام و نشان «خود» و «خودى» نيز پاك شده و از وجود عاريتى خود منسلخ و كاملا متناسب آن جوار پاك گرديده، و اصولا وجود حقانى يافته و فانى فى وجه الله گشته‏اند.




  • جنس ما چون نيست جنس شاه ما
    چون فنا شد ماى ما او مانده فرد
    خاك شد جان و نشانيهاى او
    خاك پايش شو براى اين نشان
    تا شوى تاج سر گردنكشان



  • ماى ماشد بهر ماى او فنا
    پيش پاى اسب او گردم چون گرد
    هست بر خاكش نشان پاى او
    تا شوى تاج سر گردنكشان
    تا شوى تاج سر گردنكشان



(دفتر اول مثنوى)


با حصول يقظه، قلب سالك از تعظيم حق تا حدودى برخوردار مى‏گردد

با تابش نور يقظه، قلب سالك در برابر عظمت حق و عز قدس او از حالت خاصى برخودار مى‏گردد. جانب حضرت حق را بسيار بزرگ و برتر، و ساحت او را بسيار بالا و بالاتر مى‏بيند. گناه و جرم را بسيار خطرناك، و طاعات و عبادات و مجاهدتهاى خود را بسيار ناقص و آميخته و ناچيز و نامتناسب با عظمت و جلال او مى‏يابد. در عين مجاهدت به اندازه خويش، از افراط در قصور و تقصير خود شرمسار بوده و براى خود نقطه روشنى در مقام عبوديت نمى‏يابد. از آينده خود واز روز مواجهه با پروردگارش خائف و نگران و مضطرب مى‏باشد هميشه خود را مجرم ومقصر و شرمنده مى‏بيند. اين حالات وجود او را فرا مى‏گيرد. در يقظه ابتدايى به تناسب آن، و در منازل بعدى سلوك و در مدارج عاليه نيز در مرتبه بالاتر و شديدتر و كاملترى از اين حالات برخودار مى‏گردد. و اين بجاى خود رحمتى است از حق.

در اين زمينه به اشارتهايى از قرآن و بيانى از نهج البلاغه اشاره مى‏كنيم.


اشارتهايى از آيات قرآن

در آيات 57 تا 61 سوره مؤمنون مى‏فرمايد: «ان الذين هم من خشية ربهم مشفقون، و الذينهم بآيات ربهم يؤمنون، و الذينهم بر بهم لا يشركون، و الذين يؤتون ما آتوا و قلوبهم وجلة أنهم ربهم راجعون، أولئك يسارعون فى الخيرات و هم لها سابقون»يعنى «آنان كه خشيت از حق در وجودشان غلبه نموده و هميشه در حال

/ 490