مقام طلب را احكام خاصى هست - مبانی نظری تزکیه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تزکیه - جلد 1

محمد شجاعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

را. و چنين كسى اگر پيش خود گمان كند كه او نيز از طالبان حق، و ازمشتاقان لقاى اوست، مسلماً گمانى بيش نخواهد بود.

و بالاخره براى خود معلوم گرديده است كه براى يك طالب صادق به هيچ وجه جايز نيست كه از ياد مطلوب خويش، و از توجه به او غفلت كند، زيرا كه غفلت از «مطلوب» و نسيان او هرگز با «طلب» نمى‏سازد، مخصوصاً در طريق توحيد كه مطلوب، يكى بيش نيست - لااله‏الاالله -.


مقام طلب را احكام خاصى هست

لازم است به اين حقيقت عميقاً توجه داشته باشيم كه سالك طريق توحيد، در اصل، در مقام طلب است، ومقام طلب، مقام خاصى است كه براى خود احكام و لوازم مخصوصى دارد. ازجمله احكام آن «دوام ذكر» و از جمله لوازم آن «اجتناب از غفلت»است. ترك ذكر، و غفلت را در اين مقام از «گناهان» به حساب مى‏آورند، وبراى اهل اين مقام از جرايم و خطاها مى‏شمارند (البته منظور، گناهان مرتبه است).

در آيه 205 سوره اعراف كه قبلا به هنگام توضيح امر هفتم به آن اشاره كرديم مى‏فرمايد:

«و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفة ودون الجهر من القول بالغدو والاصال و لاتكن من الغافلين».

در اين آيه شريفه با جمله «و اذكر ربك فى نفسك» دستور ذكر دايم در باطن را مى‏دهد،و در آخر آيه با جمله «ولاتكن من الغافلين» از غفلت، به اين معنى كه در باطن از ذكر حضرت معبود غافل شود، نهى مى‏فرمايد، دستور ذكر دايم در باطن، و به دنبال آن، نهى از غفلت، به وضوح اشارت بر اين دارد كه اين «غفلت» براى آنان كه به مقام طلب بر آمده، و به آداب آن ملتزم گشته‏اند، از جرايم و خطاها، و از گناهان به حساب مى‏آيد، و اهل اين مقام بايد از آن اجتناب كنند.

تعبير «ولاتكن من الغافلين» و به معنى «و از غافلان مباش» در عين اينكه نهى صريح از غفلت است، تعبير مخصوصى است كه نكته‏ها در بر دارد.

اگر غفلت از معبود، و فراموش كردن او جرم و خطا نيست، اين نهى از براى چيست، و براى كيست؟!.(دقت كن) البته در اين موضوع هيچ گونه شبه‏اى نيست كه «غفلت» را عامه مؤمنان جرم به حساب نمى‏آورند، و خطا و لغزش نمى‏دانند، بلكه بى اشكال و بى ضرر، و بلامانع مى‏بينند. به عبارت ديگر، ترديدى در اين وجود ندارد كه ما محجوبان و مستوران، به حكم بى خبرى، براى خود و براى هر كسى اين امر را بى اشكال و بى ضرر مى‏بينيم، و آن را اصلا جرم و خطا نمى‏دانيم، و مجاز و مباح مى‏پنداريم. ولى سخن در اين نيست كه عامه مؤمنان چگونه مى‏دانند، و چگونه به حساب مى‏آورند، و يا ما محجوبان و مستوران چگونه فكر مى‏كنيم، و چگونه مى‏بينيم. مگر خداى متعال نظر عامه و برداشت آنان، وفكر محجوبان ومحاسبه مستوران را حجت قرار داده، و معيار و ميزان به حساب آورده است، تا روى آنها حساب كنيم، و براساس آنها حق و باطل را تشخيص دهيم، و راه و روش خود را تنظيم كنيم؟!.(دقت شود).

حجت بالغه خداى متعال قرآن كريم است و قول و فعل رسول الله و ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين، و بس. معيار وميزان هم همينهاست و بس، و روى اينها بايد حساب كرد، وبا اينها بايد حق و باطل را تشخيص داد، و راه و روش خود را با اينها بايد تطبيق نمود.




  • هر كه بگزيند جز اين بگزيده خوان‏
    عاقبت درد گلويش استخوان



  • عاقبت درد گلويش استخوان
    عاقبت درد گلويش استخوان



(دفتر پنجم مثنوى)

بايد ديد قرآن چه مى‏گويد؟ و بايد ديد رفتار و گفتار حجج الهى چه ياد مى‏دهد؟. بايد به اين فكر كرد كه اگر «غفلت» را ضررى نيست، و در سلوك عبودى از جرايم و خطاها به شمار نمى‏آيد، و در سفر الى الحق ما را با مخاطرات مواجه نمى‏سازد، نهى حجت بالغه الهى كه مى‏فرمايد «ولاتكن من الغافلين» چه معنايى مى‏تواند داشته باشد؟!.

/ 490